بنام خدا
پرویز زارع شاهمرسی
* این مقاله در روزنامه سرخاب ۱ شهریور ۱۳۸۶ چاپ شده است*
عاشیق هنرمندی است كه شعر میسراید، آهنگ میسازد، می نوازد و میخواند. عاشیقها در میان اجداد آذربایجانیهای امروزی یعنی اوغوزها ارج و منزلتی بسزا داشتهاند واوغوزها به «قوپوز» (qopuz) سلف «ساز» (saz) امروزین آذربایجانی حرمت مینهادهاند.
عاشیق هنرمندی است آگاه و عالم و عامل به مسائل دینی و احكام شرعی، انسانی پاكدامن و مورد احترام و حرمت همة مردم كه در غمها و شادیهای آنها شریك است. او همیشه خواهان شادی، جشن و سرور است و جشنها و عروسیها، بی وجود او رونقی ندارد.
عاشيق آذربایجاني هنرمند مردمي است و بايد در چندين هنر مهارت داشته باشد؛ او هم شاعر است، هم آهنگساز، هم خواننده و هم نوازنده، هم هنرپيشه و هم داستانسرا، به عبارت ديگر عاشيق در تمامي عرصهها خلاق است و هنرمندي است كه اين همه را با انگشتان ماهر و صداي دلنوازش اجرا ميكند.
وقتي سيمهاي ساز عاشيق مرتعش ميشوند، هر آنچه پيرامون عاشيق را گرفته از طبيعت و انسان و موجودات، همه سكوت اختيار ميكنند تا نواي شاد يا حزين ساز نويد بخش زندگي سرشار با اميد گردد. نغمة ساز عاشيق جلابخش روح شيداي انسان آذربايجاني است و بيشتر به همين دليل است كه «عاشيقي»، به هنري بيبديل در بين اقوام ترك تبديل شده و عاشيقها منزلت، قرب و لقب استادي و خطاب «ائلجهبيلن» را در بين مردم و همواره در طول تاريخ طولاني اين قوم حفظ كردهاند.
عاشيقها در همه جاي آذربايجان و همواره هنر خود را ايستاده و با قامتي افراشته و ترجيحاً با لباس ويژه و رسمي كه سنخيت و هماهنگي با لباس قديم قوم ترك دارد، اجرا ميكنند و گاهاً براي به هيجان آوردن شنوندگان و ناظرين اين هنر، در حين ايفاي برنامه از حركاتي چون بالا و پايين كاسه يا بازوي ساز يا قار دادن ساز در پشت گردن يا كوبيدن پاي بر زمين به خصوص به هنگام اجراي نغمههاي حربي و حماسي استفاده ميكنند
معنای واژة عاشیق:
برای ریشة واژة عاشیق چند نظریه وجود دارد:
1- از ریشة عاشق عربی به معنای دوستدار
2- از ریشة مصدرترکی آشیلاماق (Aşilamagh) بهمعنی تلقین كردن، تزریق كردن
3- از ریشة تركی ایشیق(Işigh) به مفهوم نور و روشنایی.
معانی اول و سوم اعتباراتی در اشعار عاشیقی و در میان مردم دارند ولی نظریة دوم، تنها در محافل علمی مطرح شده است. به نظر می رسد با توجه به فحوای اشعار عاشیقها، احتمال عربی بودن این واژه زیاد می باشد. شاید نیز در طول زمان این همسانی بوجود آمده است و با گذشت زمان اشعار عاشیقها و بویژه بایاتیها از آن پیروی کردهاند.
قدمت هنر عاشیقی
اجراي موسيقي عاشيقي، قدمتي طولاني در بين اقوام ترك دارد. به طوري كه به تصريح مطالعات تاريخي، 2250سال قبل از ميلاد، در معبد مخصوص «اينشو سيناكا» (پادشاه ايلام) شامانها با موسيقي مخصوص، برنامه اجرا كردهاند، مراسم عزاداري براي «آتيلا» پادشاه هونها را قامها (شامان) ترتيب دادهاند. هنوز آثاري از مرثيهها و شعرهاي ساخته شده توسط شامانها براي مرگ «آلپ ارتونقا» كه 700 سال قبل از ميلاد مسيح، خاقاني قوم ترك را بر عهده داشته و به تائيد برخي از محققان، همان «افراسياب» حاكم توران در شاهنامه فردوسي است، در دست ميباشد.
منظومههاي عاشيقي پيش از اسلام كه آثاري از آنها بر جاي مانده شامل منظومههاي شعر، آلپ ارتونقا، اوغوزنامه كوچ، اركنه قون و منظومة آفرينش ميباشند. نشانههايي از اين آثار در ديوان اللغات ترك محمود كاشغري و داستانهاي 12 گانة كتاب ارزشمند دهده قورقود يافت ميشود.
در موزة ایران باستان در تهران و موزة لوور در قسمت تاریخ ایلام به مجسمههای کوچک نوازندگانی با قدمت دو هزاره قبل از میلاد بر میخوریم که همچون عاشیقهای ما سرپا ایستاده و ساز خود را برروی سینه نگاهداشتهاند. چنین نوازندگانی که مشابهش را میتوان فقط در میان ترکان امروزی پیدا کرد، سرنخی از قدمت هنر موسیقی عاشیقی ترکان به دست میدهد.
باخشيها افرادي در بين قوم اوغوز بودند كه ساز ميزدند و به ايفاي نمايشها و رقص ميپرداختند. زبان شناسان ريشه اين واژه را در زبان تركي قديم جستجو كردهاند و امروزه «باكي ياباق» كه به معني تقليد صداي حيوانات است و در زبان قرقيزي كاربرد دارد، هم ريشه با باخشي است. با اين وجود بين اوزان و باخشي تفاوتهايي نيز وجود داشته است. در بين اقوام آذربايجان ، باخشي فردي را شامل ميشد كه از غيب و آينده خبر ميداد ولي اوزانها اين مسئوليت را عهدهدار نبودند بلكه فقط افرادي را در بر ميگرفتند كه به ياري سازشان «قوپوز»، درسهاي اخلاقي ميدادند و به درمان بيماران روحي ميپرداختند. باخشي بعدها به عاشيقهاي اوزبك و تركمن نيز اطلاق شده است.
اوزانها در بين تركهاي اوغوز اشخاصي را شامل ميشدند كه امروزه عاشيقها برآن جايگاه تكيه زدهاند. در كتاب دده قورقود كهنترين اثر مكتوب آذربايجاني، اوزان نام خنياگر دورهگردي است كه در شأن قهرمانان، حماسه ميسرايد و دعاي خير بدرقه راه آنان ميكند. خود دده قورقود نيز اوزان قوپوز بدستي است كه ويژگياش حضور در مجالس بعد از پيروزي قهرمانهاي داستانهايش و توصيف و تمجيد و شعرسرايي در خصوص آنهاست. اوزانها همواره در ميان اقوام و قبايل از احترامي ويژه و خاص برخوردار بودند و ايل به ايل ميگشتند و در سرافراز نگهداشتن قهرمانيهاي قبايل نقش موثري ايفا ميكردند. مسئوليت آنها گاهي هم حل مشكلات مردم، قضاوت در امور قوم، راهنمايي وظايف مردم، حتي معلمي فرزندان قوم و آموزش آنها، پيشة ريش سفيدي و دانايي قوم و نظاير اين را نيز عهدهدار بودهاند.گسترش دامنة صنعت عاشيقي يا فعاليت هنرمندانة اوزانها را با استناد به آثار موجود و زمينههاي ريشهای اين هنر به تبعيت از اقوام ترك، در برخي مناطق ترك نشين جهان تا ماوراي چين ميبينيم.
در گذر از اوزان تا عاشيق، قوپوز به ساز متحول ميشود. اين مرحله شامل اشعار ويژة اوزاني و عاشيقي نيز ميشده بطوري كه شعر ويژة اوزاني يعني شعر ناموزون به انواع ادبيات شعري عاشيقي از جمله قوشماها، گرایلي، باياتي، استادنامه، تجنيس و مخمس بدل ميشود وادبيات نثر مرحلة اوزاني كه در اوغوزنامه خلاصه ميشد و شامل نوعي داستان حماسي و قرباني بود، جايش را در ادبيات عاشيق به داستانهايي با مضمونهاي عاشقانه و تركيب يافته با مضامين بکر اجتماعي و موضوعات محيطي ميدهد.
در روند موجود از اوزان به عاشيق میتوان چهار قرن زمان متصور بود. از ددهقورقود تا ديريلي قرباني كه تحقق واژة عاشيق و شكلگيري اين واژه و به نوعي بنيانگذاري مكتب عاشيق درآذربايجان شروع ميشود، به نامهاي بزرگي چون عاشيق و پاشا، يونس امره و ملاقاسم شيرواني مواجه ميشويم. ديريلي قرباني عاشيقي است كه ايشيق را خطاب نام خود قرار داده و در مرحلة گذر از به اوزان عاشيق قرار گرفته و بنا به اقوالي، تبديل ايشيق (روشنايي بخش) به عاشيق، با دو بيتي قرباني شروع ميشود.
No comments:
Post a Comment