مقدمه اي بر تاريخ آذربايجان
تاريخ درخشان هزاران ساله و افتخاراميز ملت بزرگ و تاريخ ساز ترك را نميتوان در چند صفحه اينترنتي خلاصه كرد, تاريخ تركان در هزاران جلد كتب تاريخي و مقالات علمي از طرف تاريخ شناسان دنيا، چه عقده اي هاي مغرض و چه افراد علم دوست و بيطرف، در دهه هاي اخير بررسي شده و ميشود ولي بدلايل فشار , اختناق و تحريفات از طرف حاكميت شوينيستي و قوم گراي فارس در ايران اكثر جمعيت 30 ميليوني تركان ايران از دسترسي به كتبي كه تاريخ حقيقي و تحريف نشده تركان را بيان كند بي بهره اند، و 80 سال است كه دولت مركزي ايران با خرج ميلياردها تومان از بودجه كشور مشغول تحريف تاريخ تركان ايران ميباشد تا آنها را از خود بيگانه کند. حالا با اوج گيري حركتهاي حق طلبانه در داخل ملل غير فارس در ايران, خصوصا ترك ها, شوينيسم فارس به وحشت افتاده و تلاش شديدي را براي مبارزه با اين حركتهاي حق طلبانه اغاز كرده و لبه تيز شمشير سركوبگري طالباني اش را متوجه حركت ملي و هويت طلبانه ملت ترك آذربايجان كرده استַ
از طرف نژادپرستان وطني، که بويي از انسانيت نبرده اند، سايتهاي زياد اينرنتي ايجاد شده و موضوع اكثر اين سايتها مربوط به تركان ايران و هدفشان تحريف هر چه بيشتر تاريخ آذربايجان ميباشد. اين گروهاي آريا پرست كه ايران را مساوي با فارس ميدانند و وجود ملل و اقوام ديگر در ايران را كاملا انکار ميكنند، عاجزانه سعي در تحريف تاريخ تركان و آذربايجان ميكنند و در سايت هايشان تصاويري نادرستي از هويت و تاريخ تركان ايران نشان داده و تاريخ 7000 ساله انها را به 700-800 سال تقليل ميدهندַ
من با نوشتن اين مقاله كوتاه قصد دارم كه بطور خيلي مختصر صفحاتي از تاريخ زرين وحقيقي تركان ايران را، تا آنجا که براي من مقدور است، در اينجا بازگو كنم و چون تاريخ تركان ايران با تاريخ تركان خارج از ايران در يك بستر مشترك تاريخي تكامل يافته لذا اشاره اي هم به آن خواهم كردַ
در اين نوشته هايم از تحقيقات ارزنده پروفسور ذهتابي, رحيم رئيس نيا و مַتقي سياهپوش استفاده كرده امַ
سخن را با نظرات دو نفر از فيلسوف هاي مشهور جهان در باره تركان شروع ميكنم: رِنه گُروسه شرق شناس نامي فرانسه در بخشي از نوشته اش راجع به تركان اينطور مينويسد:
بايد تکرار کنم که اگر بر روي اين جنبه از تاريخ قديم ترکان تکيه مي شود، براي تذکر اين نکته است که روح ترکان با چه سهولتي مي تواند با اديان بزرگ جهان که از معنويت برخوردارند خود را سازگار سازد و اين خصلت تا چه اندازه با تمدن همراه است.
خصوصيت دوم اقوام ترک استعداد فرماندهي يا، به عبارتي صحيح تر، سازماندهي است. يعني سازمان دادن به اجتماع اقوامي که غالباً از نژادهاي مختلف هستند. بايد توجه داشت که اين خصوصيت وجه اشتراک ترکان با روميان است. ابرهارد اخيراً توجه ما را به مساعي خاندان ترک توپا (557-398) در فراهم آوردن وحدت و ثبات در چين شمالي و کوشش مشابهي که به وسيله ترکان شاتو (936-907) صورت گرفت جلب کرده است. در غرب آسيا (منظور فلات پامير است) سلسله هاي ترک به اقدام مشابهي دست زدند. ترکان غزنوي (1186-962) نيز به ترکيب تاريخي افغانستان کنوني شکل بخشيدند. سلجوقيان کبير (1157-1037) براي نخستين بار پس از حملة عرب موجبات وحدت شاهنشاهي ايران را فراهم آوردند. . . . در هند نيز سلاطين گورکاني مستقر در دهلي بودند. اينها مظهر نظم و انظباط، که خوي ترکها است، بشمار مي آمدند و از زمان روي کار آمدن اين نواده هاي تيمور (1707-1526) بود که موجبات وحدت هند و ايجاد امپراتوري در اين کشور فراهم گرديد. . . . ترکها مردماني مثبت انديش و از هرگونه رجزخواني و خيالبافي به دورد بودند. . . (رنه گروسه\ژرژ دنيکر، چهرة آسيا، انتشارات فرزان، تهران، ترجمه غلامعلي سيار صفحات 61 تا 69)
مونتئسكيو فيلسوف و متفكر بزرگ فرانسوي، كه از تئورييسين ها و بنيان گذاران فكري انقلاب كبير فرانسه بشمار ميرود، در اواخر قرن نوزدهم در اثري به اسم" نامه هاي ايراني" در باره تركها مئ نويسد:
هيچ كدام از خلق هاي دنيا نميتواند خود را در فتوحات وعظمت تاريخي با تركان مقايسه كندַتركان حاكمين اصيل دنيا ميباشند, انگار كه ديگر خلق هاي دنيا براي خمتگزاري به آنها آفريده شده اند. تركان قادرند در عين زمان امپراطوري ها آفريده و امپراطوري ها را ريشه كن كنندַدر طول تمام ادوار تاريخ آنها با قدرت و ذكاوت خود دنيا را تسخير و اداره كرده و هميشه تكيه گاه ديگر خلق ها بودندַتاتارها دوبار چين را فتح كرده و هنوز هم در آنجا حكومت ميكنند, آنها هنوز هم در سرزمين هاي فتح شده توسط مغول ها حكم ميرانندַ حكمرانان ايران هم آنان هستند , آنها هستند كه بر تخت كوروش نشسته اند, آنها مسكو را هم به زانو دراوردندַآنان ترك ناميده شده و در آسيا, اروپا و آفريقا فتوحاته عظيمي كرده و در سه قاره جهان آقايي ميكنندַاگر به گذشته هاي دور هم نگاه كنيم باز ميبينيم كه امپراطوري هاي روم را هم انها برانداختندַ فتوحات اسكندر در مقايسه با فتوحات چنگيز خان هيچ هستַ تاريخ نويسان اين خلق ظفرمند متاسفانه تلاش نكرده اند تا شهرت تاريخ و فتوحات غير قابل تصور انان را پخش كنند, چه بسا گوشه هاي زريني از تاريخ آنان تا ابد فراموش شده. چقدر دولت هاي زيادي را كه تركان برقرار كردند كه ماها از آنها اگاه نيستيم, اين خلق جنگاور و دلير هميشه با شهرت و عظمت هميشگي خود مشغول بوده و به شكست ناپذيري خود ايمان داشته و از آن جهت نيازي به ثبت و ابدي كردن فتوحات وتمدن درخشان خود نديده است.
حال پرسش اين است که؛ بايستي نوشته هاي مملو از تحقير و توهينِ پان فارس هاي مغروض و بيسواد(مثل پيرنيا,زرينكوب,عنايت الله رضا,يارشاطر,ַַ) و منابع تاريخي دروغين و تحريف شده ايشان مثل (گيريشمن, مري بويس,ايرانيكا,ַַ)، را پذيرفت يا نوشته هاي رِنه گُروسه شرق شناس نامي ِ فرانسه و منتئسكيو از بزرگترين متفكرين جهان را در نگاه به تاريخ سياسي ترکان مورد توجه قرار داد؟ اين قضاوت را به خواننده گان با انصاف واگذار مي کنيم!
ويل دورانت تاريخدان مشهور قرن بيستم هرچند كه خود شديدا متاثر از جريانات و تبليغات سياسي آرياگري در اولين دهه هاي قرن بيستم در اروپا بود و در زمان او هنوز نظريه پوچ و افسانه اي نژاد موهوم آريا از طرف تاريخدانان كاملا طرد نشده بود ولي او در كتاب معروفش "تاريخ تمدن"به اين حقيقت اعتراف ميكند كه در هيچ جاي دنيا آريايي ها ( منظور وي گروه زباني هند و اروپايي) موفق به افريدن تمدني نشده اند , آنها تمدن را از ملل ديگر در شرق ميانه گرفته اند, و تمدن غرب هم(يونان) بر پايه هاي تمدن جزيره كئرت كه حاصل تمدن سومر بود بنا شده.
ويل دورانت مينويسد: مناطق آسياي ميانه در قديم پر آب و حاصلخيز بودند و مهد تمدن بشري بودند, بعدها به علت عقب نشيني يخچالها به مناطق كم آب و به مرور زمان به بيابان تبديل شدند و مردم مجبور به مهاجرت شده و شهرها ي از سكنه خالي شده زير شنهاي روان مدفون شدند(تاريخ تمدن، جلد 2، ص166)
در سال 1907 باستان شناس معروف pumpetty در منطقه Anau در تركستان جنوبي آثار زيادي از جنس سفال و غيره بدست آورد و تاريخ ان به 9000 سال قبل از ميلاد تخمين زده شد ولي تحقيقات بعدي نشان داد كه او 3000 سال مبالغه كرده بود. آثار يافت شده در Anau نشان ميدهد كه ساكنين آنجا در آنزمان كشت گندم، جو و ذرت را ميدانسته و در افزارهاي خود مس را بكار ميبرده و حيوانات اهلي در اختيار داشته, نقشهايي كه بر روي ظروف سفالي ديده ميشود نمايانگر اين حقيقت هست كه در آنزمان تمدن آنها سابقه چند قرني داشته و اين نشانگر آن هست كه حتي در 5000 سال قبل از ميلاد تركستان تمدني كهن و سابقه دار داشته استַ(تاريخ تمدن همان صفحه. بعدها به علت قهر آسماني و خشكسالي مردم انجا مجبور به مهاجرت به سه سمت مختلف كرده و فرهنگ و تمدن خود را هم به مناطق جديد بردند وتمدن هاي جديدي را در فلات ايران , بين النهرين , آناطولي و شمال شبه جزيره هند بنا كردند.
در خرابه هاي شوش آثار زيادي پيدا شده كه شباهت خيلي زيادي به آثار Anau در تركستان جنوبي دارد و اين نشان ميدهد كه در بامداد مدنيت بين دو شهر شوش و Anau روابط خيلي نزديك فرهنگي وجود داشته وهمچنين نشانگر اين حقيقت است كه بنيان گذاران تمدن ايلام, سومر نيز همان مردم كوچ كننده از تركستان ميباشند و بانيان همه اين تمدن ها افراد خانواده واحدي بودند(تاريخ تمدن، جلد 2، ص167).
¨اقوامي كه در تقريبا 5000 سال قبل از ميلاد به علت تغيرات آب و هوا از تركستان(آسياي ميانه) در سه جهت ( ا-شمال چين,منچوري, سيبري و آمريكاي شمالي. 2- شمال هند 3- فلات ايران,اسياي صغير و بين النهرين) مجبور به مهاجرت شده وتمدن هاي سومر, عيلام,قوتتي ها,كاسسي,هوري, كئمر وַַرا بنيان گذاشتند همه التصاقي زبان بودند و همه تاريخدانان دنيا (حتي تاريخ نويسان مغرض و اجير شده اي مثل گيريشمن) اين حقيقت را تاييد ميكنند و همه زبانشناسان زبان تركي امروزي را وارث زبانهاي التصاقي همان اقوام ميدانند, همانطور كه زبان عربي وارث زبان اكدي,ارامي,بابلي و زبان فارسي امروزي وارث پارسي باستان شمرده ميشودַ پان فارس هايي كه با هزار نوع تبليغات زبان فارسي امروزي را به زبان هخامنشيان منتسب ميكنند( هر چند كه يك فارسي زبان امروزي حتي قادر به فهميدن يك كلمه از ان زبان باستاني نيستندو زبانشناسان بيطرف ارتباط زبان فارسي امروزي را با زبان پارسي قديم را کلا رد ميکنند، و ثابت ميکنند که اسم صحيح زبان فارسي امروزي،زبان دري است، که براي اولين بار از 900 سال پيش به اينور از منطقه تخارستان به ايران آورده شده است. ) بايد گفت كه اشتراكات گرامري, لغوي و اوايي زبان تركي امروزي با زبانهاي التصاقي سومري, ايلامي, قوتتي, اورارتويي, ماننايي, كاسسي و ... به مراتب خيلي بيشتر از اشتراكات فارسي امروزي با فارسي باستان هست و به تاييد اكثر زبان شناسان زبان تركي امروزي تنها وارث ممكن زبان آن اقوام باستاني وصورت تكامل يافته ان ميباشد.
علاوه بر ويل دورانت عالمين وتاريخدانان زياد ديگري نيز مهاجرت اجداد تركان امروزي را از آسياي ميانه به غرب و جنوب درياي خزر , قفقاز, آنادولي, آذربايجان, غرب و بعضي از قسمتهاي مركزي ايران, بين النهرين در 5 تا 6 هزار سال قبل از ميلاد ثابت كرده اند. براي مثال "ژان اوپئر" عالم و تاريخدان فرانسوي در اوايل قرن بيستم بعد از سالها تحقيق بر روي آثار و لوحه هاي سومري خويشاوندي زبان تركي را با زبان سومري را قطعي دانسته است.
سالها بعد از او باستان شناس و معروفترين سومر شناس دنيا "فريتيز هومئل" بعد از تحقيقات وسيع علمي و ترجمه تعدادي از لوحه هاي سومري با استناد بر كشفيات تاريخي جديد از نوشتجات سومري خويشاوندي خيلي نزديك سومري و تركي را ثابت كرد و نوشت" يك شاخه اي از اجداد تركان در 5000 سال قبل از ميلاد از وطن اصيل تركان يعني آسياي ميانه كوچ كرده و به آسياي نزديك آمده و تمدن هاي زيادي را از جمله تمدن سومر را افريدند, آثار باقي مانده از سومرها نشان ميدهد كه زبان تركي در قديم به چه شكلي بوده است"ַ ( تاريخ ترکان ايران،جلد۱، پروفسور ذهتابي)
سالها بعد از او باستان شناس و معروفترين سومر شناس دنيا "فريتيز هومئل" بعد از تحقيقات وسيع علمي و ترجمه تعدادي از لوحه هاي سومري با استناد بر كشفيات تاريخي جديد از نوشتجات سومري خويشاوندي خيلي نزديك سومري و تركي را ثابت كرد و نوشت" يك شاخه اي از اجداد تركان در 5000 سال قبل از ميلاد از وطن اصيل تركان يعني آسياي ميانه كوچ كرده و به آسياي نزديك آمده و تمدن هاي زيادي را از جمله تمدن سومر را افريدند, آثار باقي مانده از سومرها نشان ميدهد كه زبان تركي در قديم به چه شكلي بوده است"ַ ( تاريخ ترکان ايران،جلد۱، پروفسور ذهتابي)
ف. هومئل در ترجمه لوحه هاي سومري بيش از 300 كلمه تركي پيدا كرد , كلماتي كه اكثرا به همان شكل قديمي اش در تركي امروزي،خصوصا ترکي آذربايجاني، هنوز هم به كار برده ميشود و لذا هومئل با استناد به كشفيات علمي خود از لوحه هاي سومري زبان سومري را به عنوان ريشه زبان تركي و "پروتو ترك" معرفي كرد.
البته هنوز هزاران لوحه سومري ترجمه نشده وجود دارد و مطمعنا با ترجمه آنان تعداد كلمات تركي يافت شده در آن زبان افزايش خواهد يافت. همين خويشاوندي لغوي, گرامري و آوايي بين زبانهاي ايلامي, اورارتويي, ماننايي, قوتتي,كاسسي و ... و زبان تركي امروزي هم به همان نسبت بالا وجود داردַ
البته يک نظريه ديگر با استناد به آثار سومري، آنان را بوميان آذربايجان و بين النهرين ميدانند و عقيده دارند که ترکان فرزندان سومرها هستند و از اين مناطق به اطراف خزر و آسياي ميانه مهاجرت کرده و بوميان آن مناطق تحت تاثير مدنيت بالاي ترکان در بين آنها حل شده اند. تفاوت قيافه يک آذري با يک ترک قيرقيزي از آنجا ناشي ميشود.
البته يک نظريه ديگر با استناد به آثار سومري، آنان را بوميان آذربايجان و بين النهرين ميدانند و عقيده دارند که ترکان فرزندان سومرها هستند و از اين مناطق به اطراف خزر و آسياي ميانه مهاجرت کرده و بوميان آن مناطق تحت تاثير مدنيت بالاي ترکان در بين آنها حل شده اند. تفاوت قيافه يک آذري با يک ترک قيرقيزي از آنجا ناشي ميشود.
قبل از پرداختن به تمدن هاي پروتو ترك در هزاره هاي قبل از ميلاد در آذربايجان و ايران بهتر است كه سوالي را در اين رابطه در اينجا مطرح كنيم وبعدا به بحث اصلي برگرديم.
چرا از زمانيكه حاكميت شوينيستي فارس در 80 سال اخير توسط دولت استمارگر انگليس به اريكه قدرت نشانده شد شروع به تخريب و تحريف تاريخ باستاني ايران كردند؟ چرا تاريخ باستاني ايران را كه تاريخ 7000 ساله نوشتاري دارد به 2500 سال تقليل دادند؟ چرا حاكميت پان فارسيسم در ايران با خرج ميليون ها دلار از بيت المال اين مملكت شديدا تلاش كرده و ميكند تا تاريخ 4500 ساله قبل از هخامنشيان را از ديد ايرانيان و دنيا مخفي نگه دارد؟آيا از تمدنهاي درخشان و مقتدر عيلام، اورارتو، ماننا، هوري، كاسسي، قوتتي، ماد، مارليك، كه از هركدام هزاران اثر تاريخي باقي مانده هست چه خطري ميتواند متوجه حاكميت شوينيستي فارس بشود كه او را مجبور به انكار و تخريب تاريخشان ميكند؟
چه راز و حقيقتي در تاريخ اين اقوام و تمدن هاي باستاني اين سرزمين نهفته است كه آشكار شدن ان باعث وحشت شوينيسم فارس هست؟
گناه عظيمي كه شووينيسم فارس در مورد تاريخ ايران مرتكب شده است در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد و اين خيانت بزرگي هست برعليه 30 ميليون ترک ايران و بر عليه ميراث مشترک تاريخي بشريت.
گناه عظيمي كه شووينيسم فارس در مورد تاريخ ايران مرتكب شده است در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد و اين خيانت بزرگي هست برعليه 30 ميليون ترک ايران و بر عليه ميراث مشترک تاريخي بشريت.
كاوشگري ها و تحقيقات تاريخي در اوايل قرن بيستم اين حقيقت را ثابت كرد كه همه اقوامي بومي ايران كه تا زمان هخامنشيان ده ها دولت مقتدر را در اين سرزمين تشكيل داده بودند همه التصاقي زبان بودند و اينكه فرزندان و وارثين آنان هنوز هم اكثريت مردم ايران را تشكيل ميدهند تركان ايران. چون كه تاريخ هيچ نشاني از وجود اقوام تاتي فارس، كرد، را تا 700 قبل از ميلاد را در ايران را نميدهد و حتي گيرشمن بزرگترين منبع استنادي پان فارسها اعتراف ميكند كه " آريايي ها اولين بار در حوالي قرن 7-9 قبل از ميلاد به ايران از جاي نا معلومي مهاجرت كردند البته گيريشمن با استناد به شباهت ظاهري كلمه پارسوا با كلمه پارس در يكي از كتيبه هاي اشوري از قرن هفتم ميلاد اين ادعا را ميكند، ولي عده زيادي از محققين اين ارتباط را طرد كرده و آمدن اقوام آريايي را به ايران را مربوط به اواسط قرن 6 قبل از ميلاد ميدانند.
به خاطر انكه آرياييها هيچ نقشي در دولت هايي كه تا آمدن آنها در مدت بيش از 4500 سال بر ايران حكومت كرده بودند را نداشتند و بنيان گذاران همه آن دولت ها اجداد تركان ايران بودند تصميم به حذف آن تمدن ها از تاريخ ايران كردند.
چون پان فارس ها به دروغ آرياييها را بانيان تمدن ايران قلمداد ميكنند نمي خواهند اين حقيقت اشكار شود كه آنان چادرنشين هاي بيابان گرد وحشي بيش نبودند كه هيچ بويي از تمدن به مشامشان نرسيده بود و طرز زندگي مدني را بعد از قرن ها سكونت در ايران از مردم بومي آن ايلامي ها، قوتتي ها، كاسسي ها، ماننا ها، . . . ياد گرفتند، اين حقيقت را حتي افسانه هاي شاهنامه تصديق ميكندַحتي كليه جشنها و عيد هاي رايج در ايران نوروز، مهرگان، . . . يادگاري هستند از سومريان، ايلاميان و. . . ، و هيچ ارتباطي به اقوام آريايي ندارند.
پان فارسها براي مشروعيت دادن به حاكميت نژادپرستانه خود در ايران و فراهم كردن امتيازات نامشروع فرهنگي، اقتصادي وسياسي براي خود با كمك كساني كه آنها را به قدرت رساندند ( استمارگران غربي ) از هشتاد سال قبل ناجوانمردانه شروع به تحريف تاريخ ايران كرده و با تقليل تاريخ ايران به 2500 سال و انكار 4500 سال از زرين ترين دوران تاريخي كشور مان به دروغ خود را صاحب خانه و ديگران را مستاجر معرفي كردند. براي اينكه بتوانند هخامنشيان نيمه وحشي و خونريز را متمدن جلوه دهند دست به انكار و كم اهميت نشان دادن تمدن هاي عيلام، ماننا، ماد، كردند تا راحتتر بتوانند تمدن هزاران ساله آنان را به نفع هخامنشيان مصادره كنند و آن ملل مغلوب را كه با علم و هنر درخشان خود توانستند قصرهايي همچون تخت جمشيد و شوش را براي دوره گردان خون ريز بنا كنند را نيمه وحشي قلمداد كنند.
ولي مهمترين دليل دشمني پان فارسها با تمدن هاي باستاني ايران خويشاوندي نزديك آنها با تركان امروزي كه اكثريت جمعيت ايران را تشكيل داده و وارثين آن تمدن ها بشمار ميروند ميباشد، چون هرگاه كه تركان ايران به تاريخ حقيقي خوداگاهي يابند ديگر حاكميت مطلقه پان فارسها در ايران ممكن نخواهد شد.
در خاتمه به نکته اي خنده آور اشاره ميكنم، كه در اين اواخر بعضي از تئوريئسن هاي پان فارس خود را با آن مشغول کرده اند. با وجود كنترل شديد افكار در ايران حقايق تاريخي ايران يواش يواش بر مردم ما روشن ميشود و اگاهي مردم از تحريف تاريخ توسط پان فارسها بيشتر ميشود و اين باعث وحشت آنان شده و براي چاره جويي عده اي از پان فارسها تلاش ميكنند كه آن تمدن هاي باستاني را آريايي معرفي كنند و آمدن آرياييها به ايران را به 7000 سال پيش ميبرند ولي اين تلاش بيهوده محكوم به شكست هست چون هيچ منبع تاريخي به وجود اقوام اريايي در ايران تا اواسط قرن 5 قبل از ميلاد اشاره نكرده است و زبان همه آن اقوام باستاني التصاقي و جزو زبانهاي آلتاي محسوب مي شود.
No comments:
Post a Comment