ايشغوزها ( ايسكيت ها )
یکی از اقوام باستانی ترک که در سده های 7-8 قبل از ميلاد بتدريج به آذربايجان کوچ کرده و در بين خلقهای قوتتی،سابير، توروک، آذ و ... در ماننا و ماد مرکزی سکونت گزيدند، ايشغوز ها ميباشند. طبق منابع چينی ، ايشغوز ها در حوالی 10-13 ق . م در کنار سرحدات چين در داخل اتحاديه قبيله ای"سيوننو" " Siynnu" زندگی ميکردند ودر 900 ق . م در تصرف پايتخت "چين چژوو" " Cin cejo" ترکهای هون را ياری کردند. آنها بعدها به قزاقستان امروزی کوچ کردند و در اوايل 700 ق . م از آنجا بدليل فشار "ايسه دونلار" به سمت غرب کوچ کردند. به نوشته "هرودت "، آنها از رودخانه "ايديل"، ولگا ، گذشته و سرزمين کيمئر ها را تصرف کردند. کيمئر ها مجبور شدند که از طريق شمال دريای سياه و بعد اورارتو به آنادولو رفته ودرآنجا ساکن شوند.
تقريبا 30-40 سال بعد يعنی اواخر 700 ق . م عده کثيری از ايشغوزها به رهبری "ايش پاکا" با هدفی مشخص آنجا را ترک کرده و از طريق دربند وارد آذربايجان شدند. هدف آنها تشکيل دولت در آنجا بود. لذا با دولت اورارتو که قسمت اعظمی از سرزمينهای شمال ارس را در اختيار داشت، وارد جنگ شده و در نزديکی گنجه "روسای دوم" شاه اورارتو را شکست دادند. بعد از ايجاد دولت ايشغوز در شمال آذربايجان، متوجه جنوب ارس شدند. البته قبرهای ايشغوزی پيدا شده در "تپه حسنلی" نشانگر آن است که شاخه هايی از ايشغوز ها از 1000 ق . م در ماننا زندگی ميکردند. اراضی شمال و غربی درياچه اورميه که قبلا تحت حاکميت ارارتو بود، بدليل شکست اوارتوها از سارگون دوم در 714 ق . م از دست آنها خارج شده بود، لذا ايشغوز با در اختيار گرفتن اين اراضی، مرزهای دولت خود را از کوههای قفقاز تا جنوب درياچه اورميه بسط دادند و پايتخت خود را به نام "ساققيز، سقز" در جنوب درياچه اورميه بنا کردند. به دليل قرابت نژادی و زبانی بين ايشغوزها و اهالی ماننا، و همچنين بدليل اينکه از صدها سال پيش گروههايی از ايشغوز ها در ماننا - ماد در بين ديگر خلقها زندگی ميکردند، هيچ درگيری بين ايشغوز های تازه وارد و ماننائی ها رخ نداد و آمدن ايشغوز ها همچون تزريق خون تازه ای در رگهای مردم ماننا - ماد بود، چون باعث تقويت آنها در مقابل آشوريان شدند. ( منبع 1 ص 567 )
در اين زمان ماد مرکزی زير سلطه آشور بود. بعد از اين تاريخ، ايشغوزها متحدأ با خلق ماننا - ماد ها بر عليه آشوری ها عمل ميکردند. عده ای از ايشغوزها بعدأ به ماد مرکزی رفته و در حوالی اسدآباد و همدان ساکن شدند و در مخالفت های شاهان محلی ماد مرکزی با آشوری ها آنان را ياری ميکردند. در قيامهای مردم ماد - ماننا بر عليه اشغالگران آشوری در سالهای 675-678 ق . م ايشغوز ها نيز فعالانه اشتراک داشتند. "اسرحدون " برای سرکوبی قيام سراسری در ماد مرکزی، بدانجا نيرو فرستاد، ولی موفقيت زيادی کسب نکرد.
در اين جنگها، "ايش پاکا" اولين شاه ايشغوز ها در سال 673 ق . م کشته شد. بعدأ "پارتاتوا" پسر "ايش پاکا" رهبری ايشغوزها را به عهده گرفت. آشوريان برای تضعيف دشمن، سعی درتفرقه اندازی در بين آنها ميکند و برای رهبران سه ايالت ماد مرکزی و ايشغوز ها پيشنهاد صلح ميدهد. مادها به رهبری "خيشتريت" پيشنهاد آشوريان را رد ميکنند ولی شاه جوان و بی تجربه ايشغوزها گول آشوريان را خورده و با آنها صلح کرده و با آشوريان متحد ميشود. "اسرحدون" شاه آشور برای تحکيم اين اتحاد دختر خود را به عقد "پارتاتوا" در می آورد. پارتاتوا علايق خود را با مادها که برای آزادی ماد تلاش ميکردند قطع و با پدرزنش بر عليه آنان متفق شد. " پارتاتوا" با تشويق پدرزنش، "اسرحدون" شاه آشور همچنين به آنادولی حمله و تا فلسطين را فتح کرده و تمام قيامهايی را که در آنجاها بر عليه آشور شکل گرفته بود سرکوب کرد و با اين کارش دولت آشور را از گرفتاريهای سختی که دچار آن شده بود نجات داد.
توقداميس، توختاميش" شاه ترکان کئمر نيز در اين جنگها بدست مادييا کشته شد. "پارتاتوا" بعدا به آذربايجان برگشته و در پايتخت ايشغوزها در "سقز،ساققيز" ساکن شد. بعد از مرگ او، پسرش "مادئی" (مادی ـ مادييا ) شاه ايشغوزها شد، او نيز به اتحاد با آشوريها ادامه داد. ( منبع 1 ص 568 )
هويت قومی ـ نژادی ايشغوزها
"ساکاها"، "ايشغوزها،ايش اغوزها"، "ايسکيت ها" يکی از بزرگترين و قدرتمندترين اقوام ترکهای باستانی بودند، که در سرزمين وسيعی، از کناره های درياچه بايکال تا شمال دريای سياه زندگی ميکردند. محقق شهير ترک، محمود کاشغری در 1000سال پيش از آنها ياد کرده و آنها را يکی از قبايل 24 گانه ترکان اوغوز معرفی کرده است. ( منبع 4 )
ايشغوزها برای اولين بار در اوايل قرن 7 ق . م به طور جدی، وارد صحنه سياسی شرق ميانه شدند. ايشغوزها، بعد از مهاجرت قبايل ترک "هيت" که در حوالی هزاره دوم ق . م انجام گرفت، دومين گروه تأثير گذار در روندهای اجتماعي - سياسی خاور نزديک بودند.
به قول "هرودت"، مهاجرت آنها به ماد مرکزی و ماننا، به صورت مدنی و با آرامش انجام گرفته، و در آنجا مورد استقبال سران ماد - ماننا قرار گرفتند، بطوری که آنها فرزندان خود را، برای تربيت، پيش آنها گذاشتند تا زبان خالص ( ترکی، تاکيد از من ) و تيراندازی را خوب ياد بگيرند. ( وکيلی،جلد 1، ص 66 ) لازم به ذکر است که، اعيان و اشراف اعراب نيز در زمان امويان و عباسيان، فرزندان خود را، بخاطر يادگيری عربی خالص و رسم و سوم اصيل عربی، به دست قبايل باديه نشين عربی می سپردند.
تا اوايل قرن بيستم، بدون استثناء در تمام متون تاريخی، از آنها به عنوان ترک ياد شده است و همه بر ترک بودن آنها عقيده داشتند. اما از اوايل قرن بيستم، برای اولين بار، عده ای به دلايل سياسی، در اروپا و روسيه، ادعای هندواروپايی بودن آنها را مطرح کردند.
لذا امروزه در باره نژاد و ر زبان ايشغوز ها، دو نظريه وجود دارد:
1- عده ای قليل، بدون ارايه مدرک موثق تاريخی و فقط بخاطر منافع سياسی خود، آنها را هندو اروپايی و زبانشان را هندو ايرانی می پندارند.
2- عده ای کثير با استناد به آثار و مدارک محکم تاريخی، آنها را از اقوام آلتائيک و زبانشان را ترکی باستان می دانند.
2- عده ای کثير با استناد به آثار و مدارک محکم تاريخی، آنها را از اقوام آلتائيک و زبانشان را ترکی باستان می دانند.
نظريه اول: اين نظريه برای اولين بار در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20، يعنی درست زمانی که اوروپائيان در تب آرياگری می سوختند و شديدأ تلاش ميکرند که يک هويت قديمی برای خود دست و پا کنند، تا پيشرفت های علمی - نظامی شان را با برتری نژادی خود توجيه کنند، مطرح شد. ولی آنها بزودی پی به اشتباهات مغرضانه خود بردند و دست از آن نظريه های دروغين برداشتند. ولی بعد ها پان فارسها در ايران و استالين در شوروی بدلايل سياسی، اين دغل بازی ها را دوباره شروع کردند. استالين به دليل سياست های ضد ترکی روسها، که تلاش ميکردند تا هويت تاريخی خلقهای ترک زبان شوروی سابق را از بين برده و در عوض "انسان سوسياليست شوروی" را با هويت کاذب روسی بسازند، دوباره روی اين نظزيه پوچ سرمايه گذاری کرد. البته اين، شوينيسم سلطه گر روس بود که در پشت پرده کومونيسم، با تحريف تاريخ ميخواست هويت و زبان روسی را بر ترکهای شوروی تحميل کند. و همچنين روسها را که سرزمين های وسيعی را، از قفقاز، ولگا و شمال خزر در غرب گرفته تا سيبری و منچوری در شرق ( يعنی سرزمين های تاريخی ترکها ) که روسها از قرن 16 به اينور اشغال کرده بودند، را بومی و بازماندگان ايشغوزها معرفی کنند.
یکی از طرفداران ديگر، نظريه پوچ هندواروپايی بودن ايشغوزها، گيريشمن ( کسی که يکی از مهره های اصلی سازندگان تاريخ کلا جعلی فارس ها ميباشد ) که در کتاب "تاريخ ايران از آغاز تا اسلام" در ص 97، بدون ارائه هيچ مدرکی، ايشغوزها را آريائی می نامد. البته گيريشمن در مقدمه اصل کتاب، که به زبان انگليسی ميباشد، اعتراف کرده است که کتاب را به سفارش مرکز ايرانشناسی وزارت خارجه انگليس نوشته است و بدين صورت از خود سلب مسئوليت کرده است.
مهمترين دليل کسانی که سعی در هندواروپايی قلمداد کردن ايشغوز دارند، اين است که کلمه "ايش پاکا، ايس پاکا" کلمه ای هندواروپايی و متداول در زبان روسی است، ولی "دياکونوف" در ص 532 تاريخ ماد مينويسد " کلمه روسی "ساباکا" به معنی "سگ" يک کلمه اسلاوی نيست و از زبان ترکی به داخل زبان روسی راه يافته است، درزبانهای اسلاوی به سگ "kuti" گفته ميشود. ( منبع 3 )
طرفداران نظريه اول همچنين، بدون ارايه هيچ مدرکی، آسيای مرکزی را در حوالی هزاره اول ق . م مسکن هندواروپايی ها معرفی ميکنند ( البته لازم به ذکراست که، تا به امروز جاهای مختلفی از طرف غربيان وطن احتمالی اصيل هندواروپايی ها معرفی شده است. اسکانديناوی، آسيای ميانه، شمال آفريقا، سيبری و ... و هيچ مدرک تاريخی بر هيچکام را ندارند ) و ادعا ميکنند که ايشغوزها شاخه ای از آنها بودند که بعدأ به سوی آذربايجان کوچ کردند. ولی اينها از جواب دادن به اين سوال ساده که: آسيای مرکزی که به گواه هزاران سند تاريخی، به عنوان زادگاه اصيل خلقهای آلتائی مورد تأييد ميباشد و در طول تاريخ اقوام آلتايی سومری، ايلامی، قوتتی اوغوز و ... روانه سرزمين های ديگر کرده، چطور يکدفعه خالی از آنها شده؟ مگر امکان دارد که اقوام ترک - آلتائی ساکن آنجا بدون جنگی، براحتی وطن اصيل خود را، که هزاران سال حفظ کرده بودند، تحويل اقوام تازه وارد بدوی بدهند و خود به شرق فرار کنند؟ چون در تاريخ نيز هيچ نشانه ای از ورود اقوام جديد به آسيای مرکزی و يا وقوع جنگی در آنجا در حوالی قرن دهم ق . م وجود ندارد.
علت لجبازی و امتناع آن عده از تاريخدانان روسی وابسته به دولت روسيه، همچون اورانسکی از قبول حقايق و اسناد کاملا واضح و اثبات شده در باره ايشغوز ها، فقط بخاطر حفظ منافع سياسی روسها در قسمتهای آسيايی روسيه ميباشد.
لازم به ذکر است که پان فارسها هم که سعی ميکنند، ايشغوزها را آريايی نشان بدهند، در نوشته های پوچشان به نوشتجات اورانسکی روس و گيريشمن استناد ميکنند، و اين در حالی است که خود اورانسکی و گيريشمن نتوانسته اند حتی يک دليل قابل قبول مبنی بر هندو اروپايی بودن ايشغوز ها، ارايه بدهدند.
نوشته های "اورانسکی" ضد و نقيض و فاقد مدرک تاريخی و علمی ميباشد و نوشته های گيريشمن بيشتر به يک افسانه شبيه است تا تاريخنويسی. برای روشن شدن بعد سياسی اين مسئله، به يک مورد اشاره ميکنم. دولت روسيه در 100 سال اخير با سازماندهی حساب شده ای ميليونها روس را در سرزمين های تاريخی ترکها، از قازان و جلگه های اطراف ولگا گرفته تا دورترين نقاط شرقی سيبری، مسکون کرده است، و برای زدودن ماهيت اشغالگرانه و بيگانه بودن روسها در اين سرزمين ها، احتياج به فراهم کردن مشروعيت تاريخی داشت. لذا با اجير
کردن تعدادی تاريخنويس روسی، سعی در هندواروپايی نشان دادن ايشغوزها ( که ازدرياچه بايکال تا شمال دريای سياه مسکون بودند ) کردند، تا بدينوسيله روسها را وارثين ايشغوزها و مالکين اين سرزمين ها معرفی کنند. روسها سالهای درازی از تحقيق بيطرفانه بر روی اجساد پيدا شده ايشغوزها از کوههای آلتای، جلوگيری ميکردند ولی با از بين رفتن شوروی و استقلال کشورهای ترک آسيای ميانه، اختلافات روسها با ترکهای قزاق، که وارثين حقيقی ايشغوز ها ميباشند، شدت گرفت و قزاق ها خواستار برگرداندن اجساد موميايی شده اجدادشان به مکانهای سابق آنها در کوههای آلتای شدند. در نهايت روسها مجبور شدند که يکی از اسکلت ها را برای تعين هويت نژادی به آزمايشگاهی در سويس بفرستند، بعد از ماهها تحقيق بر روی آن اثبات شد که اجساد پيدا شده در قبرهای تاريخی ايشغوز ها از نژاد ترک - آلتايی ميباشند. بی بی سی در فيلمی يک ساعته که در سال 2003 در تلويزيون سوئد نيز پخش شد، تمام پروسه اين تحقيقات را نشان داد و به پوچ بودن عقيده هندو اروپايی بودن ايشغوز ها اشاره کرد. بعدها روسها مجبور شدند که اجساد را به قزاقستان بفرستند و در آنجا با احترام توسط فرزندانشان، ترکهای قزاق، دفن شدند.
کردن تعدادی تاريخنويس روسی، سعی در هندواروپايی نشان دادن ايشغوزها ( که ازدرياچه بايکال تا شمال دريای سياه مسکون بودند ) کردند، تا بدينوسيله روسها را وارثين ايشغوزها و مالکين اين سرزمين ها معرفی کنند. روسها سالهای درازی از تحقيق بيطرفانه بر روی اجساد پيدا شده ايشغوزها از کوههای آلتای، جلوگيری ميکردند ولی با از بين رفتن شوروی و استقلال کشورهای ترک آسيای ميانه، اختلافات روسها با ترکهای قزاق، که وارثين حقيقی ايشغوز ها ميباشند، شدت گرفت و قزاق ها خواستار برگرداندن اجساد موميايی شده اجدادشان به مکانهای سابق آنها در کوههای آلتای شدند. در نهايت روسها مجبور شدند که يکی از اسکلت ها را برای تعين هويت نژادی به آزمايشگاهی در سويس بفرستند، بعد از ماهها تحقيق بر روی آن اثبات شد که اجساد پيدا شده در قبرهای تاريخی ايشغوز ها از نژاد ترک - آلتايی ميباشند. بی بی سی در فيلمی يک ساعته که در سال 2003 در تلويزيون سوئد نيز پخش شد، تمام پروسه اين تحقيقات را نشان داد و به پوچ بودن عقيده هندو اروپايی بودن ايشغوز ها اشاره کرد. بعدها روسها مجبور شدند که اجساد را به قزاقستان بفرستند و در آنجا با احترام توسط فرزندانشان، ترکهای قزاق، دفن شدند.
در شوروی، بعد از نشر کتاب "مسايل زبان ها" ی استالين و فشار دولت، چرخش 180 درجه ای در تاريخنويسی بوجود آمد و خيلی از تاريخنويسان و محققين بزرگ، همچون "آکادمئک مار" بدليل حقيقت نويسی دچار خشم و مجازات استالين شدند. و فقط به تاريخنويسان اجير شده دولتی امکان فعاليت دادند و از آن زمان به بعد مادها و ايشغوزها را آريايی معرفی کردند. ( منبع 1 )
عده زيادی از تاريخدانان با استناد به هزاران آثار يافته شده از قبرهای ايشغوز ها و نوشتجات قديمی يونانی، چينی، هندی، رومی و غيره، آلتائی بودن آنها را ثابت کرده اند و يافته های بعدی از پازيريک نظريه آنها را هر چه بيشتر تائيد کرده است. ( منبع 5 ص 26 )
"ايش غوز، ايچ غوز، ايچ اوغوز ها" اتحاديه طوايف بزرگ ترک بود که از طوايف ساکاها، ماساژت ها و ... تشکيل شده بود.
يونانی ها آنها را "ايسکيت يا ايسکوت" ، و آشوری ها و بابلی ها " ايشغوز" و "هرودت" آنها را "ايسکيف" دارندگان کلاه نوک تيز می ناميدند.
زبان ايشغوزها در منابع قديمی، زبان ايشغوزی ذکر شده است، چون در آن زمان هنوز اصطلاح "ترکی" مطرح نشده بود و زبان اقوام مختلف ترک با اسم قبيله ای آنها مطرح می شد.
سرگذشت "مه سکت ها" در عصر ما دليل زنده ای است مبنی بر ترک بودن ايشغوزها. استالين گرجی در راستای سياستهای ترک ستيزی خود، عده ای از ترکهای گرجستان را که"مه سکت، ماس کت" ناميده ميشوند، به ازبکستان تبعيد کرده بود. در زمان گورباچف، بعلت نارضايتی شان از شرايط در ازبکستان، خواستار عظيمت به سرزمين مادری خود، گرجستان، بودند ولی گرجستان اجازه برگشت به آنها نداد، و درعوض دولت آذربايجان آنها را که بيش از 20000 نفر بودند، قبول کرد. تحقيقات انجام شده، نشان داده که، آنها بازمانگانی از "ماساژت ها، ماساقت ها" هستند که قرنها در گرجستان زندگی کرده و اسم قبيله ای و زبان اصيل خود را حفظ کرده اند. آنها به لهجه ای ترکی که نزديک به ترکی آذری است، صحبت ميکنند. ( منبع 1 )
از ايشغوزها هزاران اثر تاريخی، لوازم زينتی مثل گوشواره، گردنبند از جنس طلا، ظروف و وسايل دکوری طلايی، زين اسب، پارچه، فرش و... پيدا شده است. اين آثار از قبرهای ايشغوزها که در گستره ای وسيع از آسيای ميانه تا شمال دريای سياه و آذربايجان پخش شده اند، پيدا شده است. مهمترين اين قبور در ارتفاعات شرقی کوههای آلتايی قرار دارند و معروفترينشان قبرهای موجود در "pazyryk" پازيريک در قزاقستان ميباشد. از "پازيريک" هزاران اشياء زينتی از جنس طلا و نقره، که همراه اجساد بزرگان ايشغوز دفن شده بودند، پيدا شده است. از آنجا قديميترين قالی دنيا، که شبيه قالی ترکمنی است، و قديميترين زين اسب دنيا پيدا شده است. ( منبع 1 )
از قبور ايشغوزها در "سقز" پايتخت شان در آذربايجان، نيز آثار کاملا شبيه آثار پيدا شده در "پازيريک" پيدا شده است. آثار ايشغوزی پيدا شده در "ساقيز، سقز" مربوط به سالهای 668-681 ق . م ميباشد. ( منبع 4 )
طبق منابع تاريخی چينی، قبايل "hiung-hu"، ترکهای هون، به طور سيستماتيک به شهرهای چينی حمله ميکردند و "Suan" امپراطور چين، برای خاتمه دادن به اين حملات، جنگهای وسيعی را در سالهای 781-827 ق . م بر عليه آنها شروع کرد و اين حملات باعث مهاجرتهای وسيعی به طرف غرب شد. ايشغوز ها که در سرزمينهای شرقی خويشاوندان هونی خود زندگی ميکردند به سمت غرب، اطراف دريای سياه و قفقاز کوچ کردند. ( منبع 5 ص 39 )
منابع آشوری تائيد ميکنند که ايشغوز ها در زمان حکومت سارگون ( 705-722 ق . م ) در اطراف درياچه اورميه و در بين اهالی ماننا - ماد ساکن شدند. ( منبع 1 )
در حوالی قرن ششم ق . م جوامع يونانی نشينی در سواحل شمالی دريای سياه وجود داشتند و در شمال آنها ترکان کيمر ساکن بوده و به کشاورزی مشغول بودند و يونانيان به آنها " georger" يعنی زارعين ميگفتند. در آغاز قرن 6 ق . م ايشغوز ها سرزمين های کيمر ها را اشغال و با يونانيان همسايه شدند.
اسناد يونانی نشان ميدهد که، يونانی ها تماس و ارتباط نزديکی با ايشغوزها داشتند و حتی 700 نفر از آنها را، که در تيراندازی شهره آن زمان بودند، برای حفظ امنيت آتن به خدمت گرفته بودند. يکی از دانشمندان ايشغوزی ساکن قفقاز به نام "Anacharsis" در سال 594 ق . م برای ديداری از آتن، بدانجا سفر کرد و در آنجا با "Solon" قانونگذار معروف يونان دوست شد.
"seneca" نويسنده و فيلسوف رومی ( 100 ب . م ) نيز به او اشاره کرده است. منابع يونانی، کشف "باد دم" و "لنگر قايق" را به "Anacharsis" نسبت ميدهند. ( منبع 5 ص 79 )
"Hlpokrates" پزشک يونانی ( 460 ق . م ) که به جاهای زيادی سفر کرده بود، تنها کسی است که راجع به نژاد و قيافه ايشغوز ها نوشته است، و از توصيفات او، که خود شخصأ آنها را ديده بود، معلوم ميشود که آنها قيافه آلتائئ - مغولی داشتند. او در کتاب "در باره سرزمين ها، آبها و هوا" مينويسد که ايسکيتها قسمتهايی از بدنشان را ميسوزاندند تا اعصاب را قوی کرده و بهتر بتوانند تيراندازی کنند. ( منبع 5 ص 93 ) سرخپوستان کاليفرنيا نيز عين اين عمل را برای بهتر تيراندازی کردن، انجام ميدادند. لازم به ذکر است که سرخپوستان جزو اقوام آلتايی بشمار ميروند.
"قوتشميد" تاريخدان مشهور، از رهبر ساکاها در آسيای ميانه که هنگام حمله اسکندر، در شرق رود جيهون با او جنگيدند، با نام "کارتاس" Kartas، ياد ميکند که همان کلمه ترکی " قارداش، کارداش" ميباشد که بدليل نبودن حرف "ش" در زبان يونانی " کارتاس" نوشته شده است. ( رئيس نيا، جلد 1، ص 259 )
ديگر اسامی رهبران ايشغوزها نيز کاملا ترکی ميباشد: بوقاتای، آلپاقای، مادييا و ... ( سلطنت اغوز، ص 34 )
"مئناندر" تاريخدان بيزانسی در عصر 6 ميلادی مينويسد: در قديم ترکها را "ساکا" ميناميدند. "تاريخ آذربايجان، ص 17، محمود اسماعيل""استرابون" (63 ق . م - 19 ب . م )، تاريخنويس و جغرافيدان يونانی که در شمال دريای سياه زندگی ميکرد در باره ايشغوزها اطلاعات زيادی داده است. او از طوايف ايشغوز ساکاها و ماساقت ها را نام برده و راجع به مسکن آنها مينويسد که آنها از شمال دريای سياه تا شمال هند مسکون هستند. او مينويسد که گروهی از ايشغوزها کشاورزی و گروهی دامداری ميکنند، وی همچنين به وجود معادن زياد طلا در قفقاز که ايشغوزها از آنها طلا استخراج ميکردند اشاره کرده است. ( ص 90-91 bok XI 211)
هرودت در باره زنان "آمازون"، زنهای طوايف ماساژت، مينويسد: آمازون ها زنهايی جنگجو با دليری و شجاعت مردانه هستند و طبق سنت آنها، زن آمازونی تا زمانی که سر دشمنی را نبريده، حق ازدواج کردن ندارد. ( منبع 5 )
ايشغوزها نيزهمچون ديگر خلقهای ترک - آلتائی، به نيروها و پديده های طبيعی ( شاما0
No comments:
Post a Comment