آذربایجان در دوران پهلوی
با کودتای نظامی 1299(ه.ش) که دولت بریتانیا برنامه ریزی آن را کرده بود، رضا سواد کوهی به قدرت رسیدوپس از رسیدن به سلطنت وانتخاب نام خانوادگی پهلوی، به "رضا شاه پهلوی" معروف شد.رضا شاه دیکتاتوری خودکامه بود که تمام امور مملکتی را در دست داشت.آزادیهایی که در دوران مشروطیت به دست آمده بود در دوره او از بین رفت وبسیاری از رقبا و مخالفان خود را در دستگاه حکومتی کشت ویا ساکت کرد، به طوری که هیچ جریان مخالفی را تحمل نمی کرد.
در زمینه نفت قرار داد "دارسی" را به ظاهر لغو کرد ولی عملاٌ آن را با قرار داد 1933 تمدید کرد.مجلس شورای ملی در دوره او جنبه نمایشی پیدا کرد و انتخابات با دستور از بالا و بر پایه فهرست هایی از نمایندگان مورد تایید او انجام می شد.همچنین با نگاه به گذشته او و دارایی های خاندان پهلوی پس از در گذشتش ، از تهمت زر اندوزی به دور نیست.او زمینهای بسیاری را تا پایان پادشاهی اش در سراسر ایران، به ویژه در شمال ایران به نام خویش کرد و در اواخر سلطنت بیش از 5000 ملک به نام او ثبت شده بود.
با توجه به اینکه رضا شاه افکار فاشیستی و ترک ستیزی داشت لذا با به قدرت رسیدن او ترک ستیزی سیاسی بدون اینکه رسماٌ اعلام شود در عمل رسمیت یافت، شکستهای تلخ رضا شاه در برابر آزادی خواهان آذربایجان و نقش آذربایجانیها در انقلاب مشروطه عاملی بود تا همه دیکتاتور ها در ایران از آذربایجانی ها دلهره داشته باشند، لذا در این دوره استسمار و تحقیرکردن ملل غیر فارس عمل سیاسی و حساب شده ای بود تا همه این ملت ها کوبیده شده و مستحیل شوند تا فارس و فرهنگ فارسی بی رقیب شود.
به طور کلی با به قدرت رسیدن" رضا شاه"، با دو نوع ترک ستیزی در ایران مواجه شدیم :
1-ترک ستیزی آگاهانه، سیاسی و استراتژیک ،که مانع ازبه قدرت رسیدن مجدد ترکها گردد.
2-ترک ستیزی عوامانه با هزل و هجو و با مزه پرانی علیه ترک ها (جنگ روانی ) که مکمل ترک ستیزی سیاسی بود.
البته باید این نکته را خاطر نشان کرد که قبل از به قدرت رسیدن رضا شاه، شرایط مقدماتی از بین بردن فرهنگ های غیر فارس فراهم شده بود،برای مثال در فاصله انقلاب مشروطه تا تاسیس حکومت پهلوی ،یعنی در مدت بیست سال اتفاقات بزرگی در منطقه رخ داد،در این فاصله شهر تبریز چند بار بین روس ها و عثمانی ها دست به دست شد و در پایان کار امپراطوری روسیه تزاری و امپراطوری عثمانی ، آذربایجان میدان بازی قدرت های بزرگ آن روزی شده بود.
روشنفکران احمق و خود فروخته ترک، اعم از چپ و راست، مانند کسروی،تقی ارانی،تقی زاده،کاظم زاده ایرانشهرو... برای مقابله با دو امپراطوری همسایه به "ناسیونال سوسیالیسم"و تئوری های نژادی آلمانی"هیتلر" متوسل می شدند و به همین جهت ناسیونالیسم ایرانی به شدت رنگ نژادی دارد و با فعالیتهای رضا زاده،شفق و محمود افشار تئوری یک کشور، یک ملت،یک زبان(آسیمیلاسیون) ترویج یافت.
آذربایجان تا زمان روی کار آمدن رضا شاه، ثروتمند ترین و توسعه یافته ترین ایالت ایرن محسوب می شد، در راستای تضعیف اقتصاد آذربایجان و انتقال دادن منابع اقتصادی آذربایجان به تهران و بقیه شهرهای کویری فارس زبان،این ایالت مورد هجوم سیاستهای تخریبی دولت فاشیست قرار گرفت.مالیات های جمع آوری شده از آذربایجان به تهران منتقل شد وجلوی هر نوع سرمایه گذاری خصوصی و دولتی در آذربایجان گرفته شد.گمرکات آذربایجان تعطیل گردید و مسیر تجارت آذربایجان-اروپا به سوی تهران،اصفهان وبنادر جنوب منتقل گردید.پروژه تضعیف و وابسته کردن اقتصاد آذربایجان وانتقال منابع اقتصادی آن به مناطق کویری فارس زبان با برنامه ریزی دقیقی انجام گرفت و هر سال سهم آذربایجان از اقتصاد کشور به نفع مناطق کویری فارس زبان کم شد و در همین راستا به دلیل ممانعت های اداری،سیاسی از سرمایه گذاری در آذربایجان توسط دولت فاشیست پهلوی و گسترش بیکاری، جمعیت ترک های آذربایجان به سوی شهرهای کویری فارس زبان سرازیر می شود تا با سرعت بیشتری در میان جمعیت فارس مستحیل گردند و تئوری یک کشور،یک ملت،یک زبان عملی گردد.
شهرها وروستاهای حاصل خیز آذربایجان حتی موغان مهاجر فرست و شهرهای کاملاٌکویریمانندکرمان،سمنان،یزدو...مهاجر پذیر شدند.عدم توسعه اقتصادی شهرها و روستاهای آذربایجان و گسترش فقر در آذربایجان و متقابلاٌ توسعه یافتن و ثروتمند شدن شهرهای کویری فارس زبان تاثیر روانی قاطعی در جهت تحقیر هر فرد ترک آذربایجانی به جا میگذارد و او ناخود آگاه فارس را شایسته و ملت خودش را حقیر می شمارد.
سیاست های دوره رضا شاه در قبال ایالت آذربایجان، عاملی برای تبعیض وستم ملی بدل گردید،به عنوان مثال تبریز که به قول قطران :تا بهشت خدای عزوجل، فقط نیم فرسنگ فاصله داشت، درپایان عمر رژیم ستم شاهی ،به ششمین شهر ایران از لحاظ توسعه یافتگی تنزل یافت .
تبعیضات و ستم ها به حدی رسید که در شهریور 1324(ه.ش) فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری آقای پیشه وری خواستار خود مختاری آذربایجان شد، کنگره ملی آذربایجان در 26 آبان افتتاح گردید و بیانیه خود مختاری (حکومت ملی) صادر گردید. وبدین ترتیب مجلس ملی آذربایجان در 21 آذر (ه.ش)1324 تشکیل و دولتی محلی به رهبری آقای پیشه وری و بدون وزارت خارجه شکل گرفت.
دولت محلی آذربایجان بیش از یک سال طول نکشید و در عرض حکومت یک ساله، فرقه موفق به اصلاحات گسترده ای در آذربایجان شد:
· نخستین بار در تاریخ ایران زنان از حق رای برخوردار شدند.
· نخستین اصلاحات ارضی توسط فرقه اجرا شد.
· نخستین دانشگاه را در یکی از شهر های ایران ( غیر از تهران) تاسیس گردید
· کلاس های سواد آموزی ،مدارس و دانشگاه به زبان ترکی آذربایجانی تاسیس شد.
· قانون جامع کار به تصویب رسید.
· شورا های نظارت بر کار نهاد های دولتی تاسیس شد.
· ایستگاه رادیویی تاسیس شد.
· تنبیه بدنی ممنوع گردید.
· با گشودن فروشگاه های دولتی ، قیمت مواد غذایی ثابت ماند.
· درمانگاه های رایگان در اختیار مردم قرار گرفت.
· خیابانها آسفالت گردید و...
اصلاحات فرقه دموکرات آذربایجان به حدی مطلوب بود که مخالفان فرقه ر انیز مجبور به تحسین از آنهاکرد:
کنسول ایالت متحده آمریکا در تبریز بعد از براندازی فرقه در گزارشی اعلام کرد:اقداماتی که دولت مرکزی سالها از انجام آنها سر باز زده بودفرقه دمکرات در عرض یک سال تمام آنها را انجام داد.
اما دولت مرکزی با حمایت وبرنامهریزی مستشاران نظامی آمریکا و انگلیس و فرماندهی شوارتسکوف آمریکایی وکار شکنیهای نیروهای شوروی به بهانه اجرای صحیح انتخابات مجلس پانزدهم خواستار اعزام نیرو به آذربایجان شد که این خواسته با مخالفت حکومت ملی مواجه شد. با حمله به زنجان حمله به آذربایجان شروع شد.این جنگ نابرابر که با دفاع فدائیان فرقه دموکرات آذربایجان مواجه شد باعث قتل عام مردم بی دفاع آذربایجان گردید.به محض روشن شدن آفتاب روز 21 آذر 1325(ه.ش) کشتار وحشیانه در شهر تبریز آغاز شد.آمار دقیقی از تعداد کشته شدگان در شهر تبریز و تعداد روستاییانی که در روستاها کشته شدند، همچنین افرادی که در سرمای جانسوز آذربایجان به خاطر فرار از دست نیروهای دولتی در برف و بوران گیر کرده و یخ زده بودند در هیچ منبعی دقیقا ذکر نشده است، منابع مختلف، تعداد کشته شدگان را با اختلاف بین 15000 تا 25000 نفر ذکر کرده اند.
این در حالی است که بعضی از ناظران بی طرف خارجی مانند ویلیام داگلاس، قاضی آمریکایی که شاهد فجایع ارتش در آذربایجان بود،رفتار سربازان اشغال گر روس را بسیار انسانیتر از اعمال وحشیانه سربازان نجات بخش(!!!) ارتش شاهنشاهی ذکر کرده که خاطره فوقالعاده زشت و شومی در آذربایجان به جا گذاشت.
و بدین ترتیب با قتل عام روشنفکران آذربایجان،سیاست فاشیستی و ترک ستیزی توسط محمد رضا شاه پهلوی دوباره جان تازه ای گرفت.
منابع:
1- ریشههای ترک ستیزی در ایران، ماشااله رزمی
2- آذربایجان دمکرات، بهزاد بهزادی
3- از زندان رضا خان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان، علی مرادی مراغهای
4- انتقال منابع اقتصادی آذربایجان به تهران و جلوگیری از انباشت سرمایه در آذربایجان؟، امیرحسین پیربداغی
No comments:
Post a Comment