حمله ارامنه به خوی در اواخر جنگ اول جهانی
حمله ارامنه با فرماندهی آندرانیک به خوی
دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی
به دنبال تشکیل دولت ارمنستان در ایالت ایروان که از نظر تاریخی جزوی از آذربایجان تاریخی محسوب میشود،آندرانیک از سران مهاجم ارمنی مخالفت خود را با تشکیل این دولت در محدوده کوچک فعلی اعلان کرد. وی از ارامنه افراطی بود که خواستار تشکیل ارمنستان بزرگ از دریای خزر تا دریای سیاه بود و به این محل کوچک برای تشکیل ارمنستان قانع نبود. دستههای منسوب به آندرانیک در طی جنگ جهانی اول وظیفه تاریخیشان را که همانا ضربه زدن به مسلمانان بود را به خوبی انجام داده بودندو کمکهایشان به قوای روس در قلع و قمع ترکان آذربایجان و آناطولی قابل بحث و گفتگو است. ولی بر اساس موافقتنامه باطوم، قوای مسلحه آندرانیک می بایستی خلع سلاح میگردید ولی آندرانیک نه تنها ارمنستان در مرزهای فعلی را قبول نداشت بلکه با هرگونه پیمان صلحی نیز مخالف بود. لذا در صدد برآمد با قوایش به جنوب دریاچه اورمیه رسیده و از آنجا به قوای انگلیس بپیوندد.
قوای آندرانیک که بالغ بر 3000 نفر بودند پس از عبور از سواحل گؤیچهگؤل ( امروزه ارامنه نام این دریاچه را به سئوان عوض کرده اند) به نزدیکیهای نخجوان رسیده و آماده عبور از پل جلفا و ورود به جنوب رود ارس می شوند. جلفای شمال آذربایجان در دست ارمنیها و جلفای جنوب آذربایجان در دست عثمانی ها بود.
21 ژوئیه 1918، 500 سوار ارمنی با 500 پیاده به جلفا آمده و با فریب قوای عثمانی به استعداد یک دسته چند ده نفری و ادعای اینکه دیگر صلح شده و ما به وان بر میگردیم و عقبمان هم مهاجرین هستند با در دست داشتن پرچم سفید به نیروهای عثمانی حمله و به طرف جنوب ارس حمله کردند.
به دنبال پیشروی ارامنه به طرف مواضع عثمانی و خصوصاً شهر خوی فرماندهی سپاه چهارم دستور متوقف کردن پیشروی ارامنه را صادر نمود. عثمانیها با دو گروهان پیاده و دو توپ کوهستانی و جمعی سواره به فرماندهی مین با شی حسین حسنو در 2 ژوئیه از راه شیطان آوا ( ریحانه ـ خوی ) به طرف جلفا پیشروی کرد. نام این سپاه، سپاه جدید جلفا بود. فرماندهی سپاه چهارم در جبهه سلماس نیز پیشروی قوای عثمانی به طرف اورمیه را متوقف کرد تا قوای آندرانیک را قلع و قمع نماید.
موقعیت قوای عثمانی مستقر در آذربایجان در زمان حمله آندرانیک
در زمان حمله آندرانیک قوای عثمانی در موقعیت زیر بودند:
تیپ 5 : در شمال غرب ارتفاعات کریم آباد عثمانیها به مدافعه مشغول و در صورت حمله دشمن به طرف شورگؤل و قوشچی عقب نشینی کرده و با نیروهای والی حیدربگ در غرب سلماس ارتباط برقرار خواهد نمود.
تیپ 12: در مسیر خوی ـ ائواوغلو ـ جلفا پیشروی و مانع حرکت آندرانیک و قوای ارمنی وی به جنوب خواهد شد. بدین ترتیب گردانهای 36 و 35 و سواره 36/1 با دو آتشبار در 23 ژوئیه به مغانجوق، 24 ژوئیه به جنوب خوی و 25 ژوئیه به ائواوغلو رسیده و به سپاه جدید جلفا خواهند پیوست. در ضمن این قشون با اعزام نیروهایی راه فرار دشمن به تبریز را خواهد بست.
سواره نظام گردان 12 تحت فرمان سپاه چهارم در گولوزان خواهد ماند و در جنوب غرب سلماس قلعه چهریق و اطراف را محافظه و در صورت لزوم مدافعه خواهد کرد. این گردان سواره با نیروهای سیمیتقو به اورمیه حملاتی خواهد کرد.
مرکز فرماندهی قوای عثمانی نیز کماکان درجنوب دیلمان(شیطان آوا) خواهد بود.
پیشروی قوای عثمانی به طرف خوی
بر اساس فرمان صادره از سوی سرفرماندهی قوای عثمانی تیپ 12 براساس دستور العمل قبلی به پیشروی ادامه داد ولی پس از آمدن اخباری دال بر پیشروی سریعارامنه بهنزدیکیها ی خوی، استراحت تیپ در شمال در مغانجوق ملغی شد و دستور داده شد تا شب به قرهتپه واصل گردیده در 24 ژوئیه به خوی برسند.
اردوی جدید جلفا نیز که با عدهای معدود در شمال خوی بود در 8 کیلومتری شمال شرق خوی در اطراف روستای نوایی با دستههای ارمنی مشغول جنگ شد ولی نتوانست مقاومت کند و در شب 23 به 24 ژوئیه به خوی عقب نشینی کرد. عثمانیها و آذربایجانها در موقعیت بدی قرار داشتند.
به دنبال این رویدادهادر 23 ژوئیه ساعت30 : 18 فرمان زیر از طرف سرفرماندهی قوای عثمانی صادر شد که تیپ 12 شب 23 به 24 ژوئیه بایستی به 5 کیلومتری جنوب خوی ـ کوههای غضنفر برسد.
اوضاع داخل خوی در موقع حملات آندرانیک
خبر لشکر آندرانیک به خوی ابتدا به وسیله فرماندهی پادگان عثمانی در خوی اعلام گردید. آن شب به مناسبت پیروزی ارتش عثمانی در سلماس جشن باشکوهی در خوی برپا بود و سه روز چراغانی ادامه داشت و نطقهایی شد. شب شنبه 31 خرداد (12 رمضان/21 ژوئیه 1918) یوسف ضیاء بیگ افسر سیاسی ارتش عثمانی ضمن نطق خود خبر از آمدن 8000 ارمنی مسلح به نزدیکی های خوی داد و ادامه داد: همه اهل شهر باید مسلح شوند و با آذوقه سه روزه برای دفاع به ائواوغلو بروند. اگر شما سه روز مقاومت نمایید نیروهای ما به کمک خواهند رسید. مردم سخن یوسف ضیاء را باور نکردند با این همه اقدامات احتیاطی را به عمل آورند. پیکی را برای استمداد به ماکو نزد سردار فرستادند، تلگرافی به تبریز زدند. به روستاها هم خبر فرستادند که آماده باشند و به کمک بیایند. از دیگر سو ساکنان روستاهای اطراف شهر به شهر پناه آورده بودند. خانه ها و مساجد لبریز بود. کسانی هم که وسیله داشتند به نواحیغرب شهر تا زورآوا گریخته بودند.
همان شب یک نیروی 500 نفری مرکب از عسگرهای عثمانی و سوارههای آذربایجانی برای دفاع به ائواوغلو عزیمت میکنند و در گردنه ارسی به نیروهای آندرانیک می رسند در این جنگ شکست می خورند و با دهها تلفات به خوی باز می گردند.
در خوی مردم تصمیم به مقاومت می گیرند تا قشون عثمانی از سلماس به خوی برسد. سپیده دم روز دوشنبه 3 تیر ماه 1297شمسی(14رمضان/23 ژوییه 1918) ارامنه به پشت دیوارهای خوی می رسند تا ظهر نیمی از شهر را محاصره می کنند. تمام مردم شهر برای دفاع از خوی آماده بودند. با طنین نخستین گلوله ها مدام آب وشربت و غذا به مدافعان برج و باروها میرسانیدند. در لحظه هایی که امید از همه جا بریده شده بود نزدیک ظهر، سالار حسن خان آواجیقی با50 سوار از دروازه چورس وارد شد و یکسر به جنگ ارامنه رفتند.
تنها توپ قدیمی یادگاری از عهد فتحعلی شاه را که تنها به درد اعلام وقت در ماه رمضان می خورد بالای بارو کشیدند. توپ برای شلیک گلولهِای نداشت و به جای گلوله، زنجیر در داخل لوله توپ می نهادند و آتش میکردند. یک توپ مهاجمان در تازه کند به وسیله همین توپ خاموش شد. در برجها چندین نفر به ضرب گلوله شهید شدند. سر سه نفر را گلوله توپ برد. در شهر گلوله های توپ های مهاجمان چند خانه را در هم کوبید و ویران کرد. مجموع شهدا به 15 تن رسید.
نزدیک های ظهر، مهاجمان ارمنی برای گشودن شهر حیله ای به کار بردند. سه تن از آنان که لباس عسگرهای عثمانی را برتن داشتند و به ترکی عثمانی حرف می زدند طرف دروازه شووه نه(شهانق) آمده و گفتند ما از طرف اردوی اسلام آمده ایم و آنها پشت سر ما هستند دروازه را باز کنید. نگهبانان برج شاد شدند اما در گشودن دروازه احتیاط کردند. یکی گفت مرا با طناب آویزان کنید تا ببینم که هستند. پایین رفت و به حیله آنان پی برد. نگهبانان از فراز برج هر سه را کشتند.
عسگرهای زخمی عثمانی که در شهر مانده بودند به مسئولان دفاع شهر پیغام دادند که ما می دانیم اگر ارمنی ها شهر را بگیرند ما را قطعه قطعه خواهند کرد و چون تفنگ داریم پس ما را هم به برج ها ببرید تا بجنگیم. یکی را بالای برج دروازه خیابان (جاده سلماس) بردند و به خواست او یک لنگه کاه زیرش ریختند. او دراز کشید و مشغول تیراندازی شد. بعد از ظهر صدای توپ عثمانی ها آمد. آنان مشغول جنگ با ارامنه در جنوب خوی بودند.
در جبهه های جنوب نیز در ساعت 30 :6 روز 24 ژوئیه بین قوای ارمنی و عثمانی جنگ در گرفت. به دنبال این درگیری ها تیپ فوراً گردان 35 را به تپههای جنوب خوی سوق داده و گردان 34 در سمت چپ دشمن قرار گرفت. یک گروهان از گردان های 34 و 35 و یک گروهان از گردان های 36 به عنوان احتیاط نگه داشته شده بود.
عقب نشینی ارامنه از خوی شروع شد. برای تعقیب آنها در مسیر ائواوغلو، تیپ عثمانی در 25 ژوئیه به حرکت خود ادامه داده و در شب 25 به 26 در ارتفاعات ائواوغلو ساکن شد.
سواره های عثمانی نیز در مسیر مرند به قارابولاغ به کشفیات خود ادامه دادند. شب 27 به 28 ژوئیه ارامنه تماماً از پل جلفا گذشته و پل را به آتش کشیدند. روز 28 ژوئیه سواره ها به پل جلفا نزدیک شدند. در طی این حمله ارامنه، بیش از 2000 تن از مردم آذربایجان شهید شدند
continue....
حافظه تاریخی و یا هر آنچه که ما را با خود به گذشته می برد و شگرف کارهای نیاکانمان را یادآور می شود، چیزی است که اگر از آن به گونه ای نیک بهره مند شویم، می تواند راهگشای بزرگی برایمان باشد، اینکه «آنان خواستند و توانستند پس ما نیز باید بخواهیم و بتوانیم و می توانیم» کم چیزی نیست و هر مردمی نیز از چنین حافظه ای بهره مند نیستند و آنانیکه بهره مندند و استفاده می کنند، بس قلیل ترند. و چه خوش گفته است آن فرهیخته ای که سخنش بر سردر مدرسه سانترال فرانسه حک شده است : فقط با گذشته می توان آینده را ساخت. یک سرزمین بدون مردگان و میراث گذشتگان، زمینی غیر قابل سکونت است!
سئوالی که حال مطرح است اینکه، ما در کجای راه قرار داریم؟ 84 سال قبل (1297) در یکی از روزهای گرم تیر ماه، مردم بی حامی خوی که از یک سو شرف و ناموس و سرزمین آبا و اجدادیشان را در خطر می دیدند و از دیگر سو هیچ امیدی به یاری و کمک حاکمان بی صلاحیت که تنها در فکر اثبات نوکری خویش به استعمار بودند، نداشتند، با دستان بی بضاعت، و تنها با اتکا به ایمان و همدلی خویش توانستند کاری انجام دهند که برگ زرینی باشد بر صفحات تاریخ این خاک پاک و موجب سربلندی و عزت فرزندانشان گردد.
بعد از اتمام جنگ جهانی اول، ارامنه و آسوریان منطقه که سالها نان و نمک این مردم و سرزمین را خورده بودند، وقتی آمدن هم نژادان خویش از عثمانی و پشتیبانی بی حد و حصر استعمار روس و انگلیس را دیدند، افکاری بس نامیمون در ذهنشان جرقه زدن آغازید و چون زمینه را از هر حیث مساعد دانستند، دست به کار شده، خواستند با قتل عام مسلمانان و پاک سازی منطقه به نان و نوایی برسند. حکایت جنایتهای وحشیانه آنان در اورمیه و سلماس و قتل عام دهها هزار و بل صدها هزار انسان بی گناه. قلب هر انسان منصفی را به درد می آورد و تأسف و انزجار او را بر می انگیزد.
ارامنه که در پی تشکیل ارمنستان بزرگ، توانسته بودند اورمو و سلماس را به تصرف خویش در آوردند، تنها مانع بزرگ بر سر راهشان را خوی می دانستند و مطمئن بودند می توانند با تصرف آن و با توجه به حمایتهای دول آمریکا، روس و انگلیس به آمال و آرزوهای خویش دست یابند. به همین منظور آندرانیک را با قشونی 5000 نفری از آن سوی آراز روانه خوی گردانیدند تا کار این شهر را یکسره سازند. ولی مردم خوی که از سال گذشته تمام تحرکات و فتنه انگیزیهای آنان را تحت نظر داشتند، قبل از آنکه وقت بگذرد و همچون دو شهر اورمو و سلماس غافلگیر گردند، دست به کار گردیده، ضمن دستگیری خائنین ارمنی شهر، به تجهیز قوا پرداختند و در این بین به دو چیز چشم امید بسته بودند : یکی «بدن ـ قلعه شهر» و دیگری رسیدن قوای مسلمان عثمانی. و باید که تا رسیدن آنان از ناموس و شرف خویش تا پای جان دفاع می نمودند.
جنگ در صبح روز دوشنبه سوم تیرماه با حملۀ ارامنه آغاز گردید و مدافعان با شلیک گلوله به مدافعه برخاستند. گلوله های دشمن خرابیهای زیادی به بار آورد. مردم از همۀ صنوف برخاسته بودند و حتی زنان و کودکان نیز به مردان کمک می کردند. جنگ و دفاع تا بعد از ظهر ادامه یافت و در این بین، عده ای از مدافعان به شهادت رسیدند. سرانجام شلیک توپهای اردوی اسلام به گوشها رسید. گوئی جانی دوباره به مردم داده شد. درگیری شدیدتر گشت و آخر سر ارامنه شکست را پذیرا شده، با دادن عدۀ زیادی کشته گریختند.
دفاع یکروزۀ اهالی خوی، آذربایجان را از خطر افتادن به دست ارامنه نجات داد و کلاً سرزمینهای اسلامی را از یک بلای عظیم رهانید. اگر نبود آن مقاوت مردم و اگر مهاجمان بر قلعه دست می یافتند، کار مسلمانان بسیار سخت می گشت و نسل کشی دیگری آغاز می گردید.
حال از آن روزها سالها سپری شده و تنها خاطره ای خوش در اذهان باقی مانده است. ولی باید گفت که آن دفاع جانانه از کیان اسلام و مسلمین، متأسفانه به قدر لزوم شناسانده نشده و از آن همه جانفشانی ها تقدیری شایسته به عمل نیامده است. آنانی که آن روز با نثار جان از این شهر دفاع کردند، باید که یاد و خاطرشان همیشۀ تاریخ در بین مردم شهر زنده باشد و این ممکن نیست مگر با برپایی مراسم یادبود سالانه به پاس بزرگداشت فداکاریهای آنان. هنوز جای گلوله های مهاجمان را بر «قالا قاپیسی» می توان دید و شایسته است که مسئولان فرهنگی شهر در سال بعد که مصادف با 85ـ مین سالگرد این حماسۀ تاریخی است، با برگزاری کنگره ای و مراسمی ضمن ارج نهادن به از جان گذشتگی های آن رادمردان روزگار خویش، در آشنا ساختن جوانان این مرز و بوم با الگوهایی این چنین، گامهای اساسی بردارند.
فراموش نکنیم که : «هر ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربه های تاریخی را دوباره تجربه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آزموده ها را دوباره بیازماید. زیرا که به ز تجربه آموزگار نیست!»
حمله ارامنه با فرماندهی آندرانیک به خوی
دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی
به دنبال تشکیل دولت ارمنستان در ایالت ایروان که از نظر تاریخی جزوی از آذربایجان تاریخی محسوب میشود،آندرانیک از سران مهاجم ارمنی مخالفت خود را با تشکیل این دولت در محدوده کوچک فعلی اعلان کرد. وی از ارامنه افراطی بود که خواستار تشکیل ارمنستان بزرگ از دریای خزر تا دریای سیاه بود و به این محل کوچک برای تشکیل ارمنستان قانع نبود. دستههای منسوب به آندرانیک در طی جنگ جهانی اول وظیفه تاریخیشان را که همانا ضربه زدن به مسلمانان بود را به خوبی انجام داده بودندو کمکهایشان به قوای روس در قلع و قمع ترکان آذربایجان و آناطولی قابل بحث و گفتگو است. ولی بر اساس موافقتنامه باطوم، قوای مسلحه آندرانیک می بایستی خلع سلاح میگردید ولی آندرانیک نه تنها ارمنستان در مرزهای فعلی را قبول نداشت بلکه با هرگونه پیمان صلحی نیز مخالف بود. لذا در صدد برآمد با قوایش به جنوب دریاچه اورمیه رسیده و از آنجا به قوای انگلیس بپیوندد.
قوای آندرانیک که بالغ بر 3000 نفر بودند پس از عبور از سواحل گؤیچهگؤل ( امروزه ارامنه نام این دریاچه را به سئوان عوض کرده اند) به نزدیکیهای نخجوان رسیده و آماده عبور از پل جلفا و ورود به جنوب رود ارس می شوند. جلفای شمال آذربایجان در دست ارمنیها و جلفای جنوب آذربایجان در دست عثمانی ها بود.
21 ژوئیه 1918، 500 سوار ارمنی با 500 پیاده به جلفا آمده و با فریب قوای عثمانی به استعداد یک دسته چند ده نفری و ادعای اینکه دیگر صلح شده و ما به وان بر میگردیم و عقبمان هم مهاجرین هستند با در دست داشتن پرچم سفید به نیروهای عثمانی حمله و به طرف جنوب ارس حمله کردند.
به دنبال پیشروی ارامنه به طرف مواضع عثمانی و خصوصاً شهر خوی فرماندهی سپاه چهارم دستور متوقف کردن پیشروی ارامنه را صادر نمود. عثمانیها با دو گروهان پیاده و دو توپ کوهستانی و جمعی سواره به فرماندهی مین با شی حسین حسنو در 2 ژوئیه از راه شیطان آوا ( ریحانه ـ خوی ) به طرف جلفا پیشروی کرد. نام این سپاه، سپاه جدید جلفا بود. فرماندهی سپاه چهارم در جبهه سلماس نیز پیشروی قوای عثمانی به طرف اورمیه را متوقف کرد تا قوای آندرانیک را قلع و قمع نماید.
موقعیت قوای عثمانی مستقر در آذربایجان در زمان حمله آندرانیک
در زمان حمله آندرانیک قوای عثمانی در موقعیت زیر بودند:
تیپ 5 : در شمال غرب ارتفاعات کریم آباد عثمانیها به مدافعه مشغول و در صورت حمله دشمن به طرف شورگؤل و قوشچی عقب نشینی کرده و با نیروهای والی حیدربگ در غرب سلماس ارتباط برقرار خواهد نمود.
تیپ 12: در مسیر خوی ـ ائواوغلو ـ جلفا پیشروی و مانع حرکت آندرانیک و قوای ارمنی وی به جنوب خواهد شد. بدین ترتیب گردانهای 36 و 35 و سواره 36/1 با دو آتشبار در 23 ژوئیه به مغانجوق، 24 ژوئیه به جنوب خوی و 25 ژوئیه به ائواوغلو رسیده و به سپاه جدید جلفا خواهند پیوست. در ضمن این قشون با اعزام نیروهایی راه فرار دشمن به تبریز را خواهد بست.
سواره نظام گردان 12 تحت فرمان سپاه چهارم در گولوزان خواهد ماند و در جنوب غرب سلماس قلعه چهریق و اطراف را محافظه و در صورت لزوم مدافعه خواهد کرد. این گردان سواره با نیروهای سیمیتقو به اورمیه حملاتی خواهد کرد.
مرکز فرماندهی قوای عثمانی نیز کماکان درجنوب دیلمان(شیطان آوا) خواهد بود.
پیشروی قوای عثمانی به طرف خوی
بر اساس فرمان صادره از سوی سرفرماندهی قوای عثمانی تیپ 12 براساس دستور العمل قبلی به پیشروی ادامه داد ولی پس از آمدن اخباری دال بر پیشروی سریعارامنه بهنزدیکیها ی خوی، استراحت تیپ در شمال در مغانجوق ملغی شد و دستور داده شد تا شب به قرهتپه واصل گردیده در 24 ژوئیه به خوی برسند.
اردوی جدید جلفا نیز که با عدهای معدود در شمال خوی بود در 8 کیلومتری شمال شرق خوی در اطراف روستای نوایی با دستههای ارمنی مشغول جنگ شد ولی نتوانست مقاومت کند و در شب 23 به 24 ژوئیه به خوی عقب نشینی کرد. عثمانیها و آذربایجانها در موقعیت بدی قرار داشتند.
به دنبال این رویدادهادر 23 ژوئیه ساعت30 : 18 فرمان زیر از طرف سرفرماندهی قوای عثمانی صادر شد که تیپ 12 شب 23 به 24 ژوئیه بایستی به 5 کیلومتری جنوب خوی ـ کوههای غضنفر برسد.
اوضاع داخل خوی در موقع حملات آندرانیک
خبر لشکر آندرانیک به خوی ابتدا به وسیله فرماندهی پادگان عثمانی در خوی اعلام گردید. آن شب به مناسبت پیروزی ارتش عثمانی در سلماس جشن باشکوهی در خوی برپا بود و سه روز چراغانی ادامه داشت و نطقهایی شد. شب شنبه 31 خرداد (12 رمضان/21 ژوئیه 1918) یوسف ضیاء بیگ افسر سیاسی ارتش عثمانی ضمن نطق خود خبر از آمدن 8000 ارمنی مسلح به نزدیکی های خوی داد و ادامه داد: همه اهل شهر باید مسلح شوند و با آذوقه سه روزه برای دفاع به ائواوغلو بروند. اگر شما سه روز مقاومت نمایید نیروهای ما به کمک خواهند رسید. مردم سخن یوسف ضیاء را باور نکردند با این همه اقدامات احتیاطی را به عمل آورند. پیکی را برای استمداد به ماکو نزد سردار فرستادند، تلگرافی به تبریز زدند. به روستاها هم خبر فرستادند که آماده باشند و به کمک بیایند. از دیگر سو ساکنان روستاهای اطراف شهر به شهر پناه آورده بودند. خانه ها و مساجد لبریز بود. کسانی هم که وسیله داشتند به نواحیغرب شهر تا زورآوا گریخته بودند.
همان شب یک نیروی 500 نفری مرکب از عسگرهای عثمانی و سوارههای آذربایجانی برای دفاع به ائواوغلو عزیمت میکنند و در گردنه ارسی به نیروهای آندرانیک می رسند در این جنگ شکست می خورند و با دهها تلفات به خوی باز می گردند.
در خوی مردم تصمیم به مقاومت می گیرند تا قشون عثمانی از سلماس به خوی برسد. سپیده دم روز دوشنبه 3 تیر ماه 1297شمسی(14رمضان/23 ژوییه 1918) ارامنه به پشت دیوارهای خوی می رسند تا ظهر نیمی از شهر را محاصره می کنند. تمام مردم شهر برای دفاع از خوی آماده بودند. با طنین نخستین گلوله ها مدام آب وشربت و غذا به مدافعان برج و باروها میرسانیدند. در لحظه هایی که امید از همه جا بریده شده بود نزدیک ظهر، سالار حسن خان آواجیقی با50 سوار از دروازه چورس وارد شد و یکسر به جنگ ارامنه رفتند.
تنها توپ قدیمی یادگاری از عهد فتحعلی شاه را که تنها به درد اعلام وقت در ماه رمضان می خورد بالای بارو کشیدند. توپ برای شلیک گلولهِای نداشت و به جای گلوله، زنجیر در داخل لوله توپ می نهادند و آتش میکردند. یک توپ مهاجمان در تازه کند به وسیله همین توپ خاموش شد. در برجها چندین نفر به ضرب گلوله شهید شدند. سر سه نفر را گلوله توپ برد. در شهر گلوله های توپ های مهاجمان چند خانه را در هم کوبید و ویران کرد. مجموع شهدا به 15 تن رسید.
نزدیک های ظهر، مهاجمان ارمنی برای گشودن شهر حیله ای به کار بردند. سه تن از آنان که لباس عسگرهای عثمانی را برتن داشتند و به ترکی عثمانی حرف می زدند طرف دروازه شووه نه(شهانق) آمده و گفتند ما از طرف اردوی اسلام آمده ایم و آنها پشت سر ما هستند دروازه را باز کنید. نگهبانان برج شاد شدند اما در گشودن دروازه احتیاط کردند. یکی گفت مرا با طناب آویزان کنید تا ببینم که هستند. پایین رفت و به حیله آنان پی برد. نگهبانان از فراز برج هر سه را کشتند.
عسگرهای زخمی عثمانی که در شهر مانده بودند به مسئولان دفاع شهر پیغام دادند که ما می دانیم اگر ارمنی ها شهر را بگیرند ما را قطعه قطعه خواهند کرد و چون تفنگ داریم پس ما را هم به برج ها ببرید تا بجنگیم. یکی را بالای برج دروازه خیابان (جاده سلماس) بردند و به خواست او یک لنگه کاه زیرش ریختند. او دراز کشید و مشغول تیراندازی شد. بعد از ظهر صدای توپ عثمانی ها آمد. آنان مشغول جنگ با ارامنه در جنوب خوی بودند.
در جبهه های جنوب نیز در ساعت 30 :6 روز 24 ژوئیه بین قوای ارمنی و عثمانی جنگ در گرفت. به دنبال این درگیری ها تیپ فوراً گردان 35 را به تپههای جنوب خوی سوق داده و گردان 34 در سمت چپ دشمن قرار گرفت. یک گروهان از گردان های 34 و 35 و یک گروهان از گردان های 36 به عنوان احتیاط نگه داشته شده بود.
عقب نشینی ارامنه از خوی شروع شد. برای تعقیب آنها در مسیر ائواوغلو، تیپ عثمانی در 25 ژوئیه به حرکت خود ادامه داده و در شب 25 به 26 در ارتفاعات ائواوغلو ساکن شد.
سواره های عثمانی نیز در مسیر مرند به قارابولاغ به کشفیات خود ادامه دادند. شب 27 به 28 ژوئیه ارامنه تماماً از پل جلفا گذشته و پل را به آتش کشیدند. روز 28 ژوئیه سواره ها به پل جلفا نزدیک شدند. در طی این حمله ارامنه، بیش از 2000 تن از مردم آذربایجان شهید شدند
continue....
حافظه تاریخی و یا هر آنچه که ما را با خود به گذشته می برد و شگرف کارهای نیاکانمان را یادآور می شود، چیزی است که اگر از آن به گونه ای نیک بهره مند شویم، می تواند راهگشای بزرگی برایمان باشد، اینکه «آنان خواستند و توانستند پس ما نیز باید بخواهیم و بتوانیم و می توانیم» کم چیزی نیست و هر مردمی نیز از چنین حافظه ای بهره مند نیستند و آنانیکه بهره مندند و استفاده می کنند، بس قلیل ترند. و چه خوش گفته است آن فرهیخته ای که سخنش بر سردر مدرسه سانترال فرانسه حک شده است : فقط با گذشته می توان آینده را ساخت. یک سرزمین بدون مردگان و میراث گذشتگان، زمینی غیر قابل سکونت است!
سئوالی که حال مطرح است اینکه، ما در کجای راه قرار داریم؟ 84 سال قبل (1297) در یکی از روزهای گرم تیر ماه، مردم بی حامی خوی که از یک سو شرف و ناموس و سرزمین آبا و اجدادیشان را در خطر می دیدند و از دیگر سو هیچ امیدی به یاری و کمک حاکمان بی صلاحیت که تنها در فکر اثبات نوکری خویش به استعمار بودند، نداشتند، با دستان بی بضاعت، و تنها با اتکا به ایمان و همدلی خویش توانستند کاری انجام دهند که برگ زرینی باشد بر صفحات تاریخ این خاک پاک و موجب سربلندی و عزت فرزندانشان گردد.
بعد از اتمام جنگ جهانی اول، ارامنه و آسوریان منطقه که سالها نان و نمک این مردم و سرزمین را خورده بودند، وقتی آمدن هم نژادان خویش از عثمانی و پشتیبانی بی حد و حصر استعمار روس و انگلیس را دیدند، افکاری بس نامیمون در ذهنشان جرقه زدن آغازید و چون زمینه را از هر حیث مساعد دانستند، دست به کار شده، خواستند با قتل عام مسلمانان و پاک سازی منطقه به نان و نوایی برسند. حکایت جنایتهای وحشیانه آنان در اورمیه و سلماس و قتل عام دهها هزار و بل صدها هزار انسان بی گناه. قلب هر انسان منصفی را به درد می آورد و تأسف و انزجار او را بر می انگیزد.
ارامنه که در پی تشکیل ارمنستان بزرگ، توانسته بودند اورمو و سلماس را به تصرف خویش در آوردند، تنها مانع بزرگ بر سر راهشان را خوی می دانستند و مطمئن بودند می توانند با تصرف آن و با توجه به حمایتهای دول آمریکا، روس و انگلیس به آمال و آرزوهای خویش دست یابند. به همین منظور آندرانیک را با قشونی 5000 نفری از آن سوی آراز روانه خوی گردانیدند تا کار این شهر را یکسره سازند. ولی مردم خوی که از سال گذشته تمام تحرکات و فتنه انگیزیهای آنان را تحت نظر داشتند، قبل از آنکه وقت بگذرد و همچون دو شهر اورمو و سلماس غافلگیر گردند، دست به کار گردیده، ضمن دستگیری خائنین ارمنی شهر، به تجهیز قوا پرداختند و در این بین به دو چیز چشم امید بسته بودند : یکی «بدن ـ قلعه شهر» و دیگری رسیدن قوای مسلمان عثمانی. و باید که تا رسیدن آنان از ناموس و شرف خویش تا پای جان دفاع می نمودند.
جنگ در صبح روز دوشنبه سوم تیرماه با حملۀ ارامنه آغاز گردید و مدافعان با شلیک گلوله به مدافعه برخاستند. گلوله های دشمن خرابیهای زیادی به بار آورد. مردم از همۀ صنوف برخاسته بودند و حتی زنان و کودکان نیز به مردان کمک می کردند. جنگ و دفاع تا بعد از ظهر ادامه یافت و در این بین، عده ای از مدافعان به شهادت رسیدند. سرانجام شلیک توپهای اردوی اسلام به گوشها رسید. گوئی جانی دوباره به مردم داده شد. درگیری شدیدتر گشت و آخر سر ارامنه شکست را پذیرا شده، با دادن عدۀ زیادی کشته گریختند.
دفاع یکروزۀ اهالی خوی، آذربایجان را از خطر افتادن به دست ارامنه نجات داد و کلاً سرزمینهای اسلامی را از یک بلای عظیم رهانید. اگر نبود آن مقاوت مردم و اگر مهاجمان بر قلعه دست می یافتند، کار مسلمانان بسیار سخت می گشت و نسل کشی دیگری آغاز می گردید.
حال از آن روزها سالها سپری شده و تنها خاطره ای خوش در اذهان باقی مانده است. ولی باید گفت که آن دفاع جانانه از کیان اسلام و مسلمین، متأسفانه به قدر لزوم شناسانده نشده و از آن همه جانفشانی ها تقدیری شایسته به عمل نیامده است. آنانی که آن روز با نثار جان از این شهر دفاع کردند، باید که یاد و خاطرشان همیشۀ تاریخ در بین مردم شهر زنده باشد و این ممکن نیست مگر با برپایی مراسم یادبود سالانه به پاس بزرگداشت فداکاریهای آنان. هنوز جای گلوله های مهاجمان را بر «قالا قاپیسی» می توان دید و شایسته است که مسئولان فرهنگی شهر در سال بعد که مصادف با 85ـ مین سالگرد این حماسۀ تاریخی است، با برگزاری کنگره ای و مراسمی ضمن ارج نهادن به از جان گذشتگی های آن رادمردان روزگار خویش، در آشنا ساختن جوانان این مرز و بوم با الگوهایی این چنین، گامهای اساسی بردارند.
فراموش نکنیم که : «هر ملتی که تاریخ خود را فراموش کند، جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربه های تاریخی را دوباره تجربه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آزموده ها را دوباره بیازماید. زیرا که به ز تجربه آموزگار نیست!»
No comments:
Post a Comment