بازي هاي محلي
در ميانه ، بازيهاي محلي وجود داشته و دارد كه در هيچ جاي دنيا وجود ندارد. بسياري از اين بازيها در روزگاري نه چندان دور ، جزو زندگي مردم بوده اند. علي الخصوص بازيهائي كه در شبهاي زمستان دور كرسي ها انجام مي شد و غالباَ فكري بودند نه جسمي. بنده لااقل 50 بازي در خاطر دارم كه اكنون كم كم از بين ما مي روند و به فراموشي سپرده مي شوند. بسيار ارزنده است كه صاحبنظران و صاحب تجربه ها آنها را گردآوري كرده و تحت عنوان چهل يا پنجاه بازي محلي يا بازيهاي محلي ميانه و غيره از خود و شهر خود يادگاري براي آيندگان بگذارند. در اين مجال كوتاه به بيست مورد از بازيهاي محلي ميانه اشاره مي كنيم:
گيزلنن پالانج(قايم موشك بازي)
نامهاي ديگر اين بازي «گيزلنن قاچ ، گيزلنن تاپ ، گيزلنن باخ ، شوبه ـ شوبه» است. يك نفر چشمش را مي بندد و بقيه در زمان شمردن يا شعر گفتن آن شخص ، قايم مي شوند. با اتمام شمارش با احتياط تمام ، تك تك افراد را چنان پيدا مي كند كه نفرات ديگر زودتر از او به محل چشم بستن نرسند. هر كسي را پيدا مي كند ، به محل چشم بستن دويده و با گفتن «شوبه» او را از گردونه بازي خارج مي كند. همه را بهمين ترتيب پيدا مي كند. اگر فردي زودتر از او به آن محل رفته و شوبه گويد ، او در مرحله بعد هم حضور خواهد داشت.
نهايتاَ افرادي كه پيدا شده اند ، دور هم جمع شده براي هم اسمي تعيين مي كنند و آنها را به آن شخص چشم بسته مي گويند. آن شخص هم بطور اتفاقي يكي از اسامي را انتخاب كرده و اين دفعه شخصي ديگر بازي را ادامه مي دهد. واضح است كه اگر آن شخص نتواند حتي يك نفر را پيدا كند ، مجدداً بايد چشمش را ببندد. اين بازي به كودكان انجام چند كار همزمان و كنترل آنها را مي آموزاند.
باغچادا بادام(بادام در باغچه)
چند نفر در يك رديف ايستاده و دستان قفل كرده شان را در پشت نگه مي دارند. يك نفر كه سنگ كوچكي به دست دارد ، پشت سر آنها حركت مي كند و شعر زير را مي خواند: «باغچادا بادام خليلي ، كيم ووردو بيزيم جليلي ...». اين شعر را ممكن است چندين بار تكرار كند. در حين خواندن ، سنگ را در دستان يكي از افراد مي گذارد. اين سنگ در دستان هركه قرار گيرد ، بايد آنچنان از ميان آن افراد فرار كند ، كه افراد بغل دستي او را نگيرند.
اگر افراد توانستند او را حين فرار بگيرند ، شخص گرفته شده بايد شخص گيرنده را تا انتهاي كوچه (قلعه) ببرد و بيآورد ولي اگر آن شخص نتوانست او را بگيرد و آن شخص به قلعه رفت ، آن شخص ناكام و ناموفق بايد به قلعه رفته و شخص موفق را كول كرده و به صف بيآورد.
كودكان در اين بازي وظيفه شناسي ، مواظبت و كنترل بر كارها را ياد مي گيرند.
بير قوشوم وار شو خرته نه
يك نفر كمربند يا چوبي بدست گرفته و همه دور او حلقه مي زنند و مي نشينند. او با دست خود ابعاد مختلفي از كمربند يا چوب را گرفته و اندازه پرنده فرضي را با شعر زير مي گويد: «بير قوشوم وار شو خرتنه (پرنده اي دارم به اين ابعاد)». همه جواب مي دهند: «لئيجنه هاي ـ لئيجنه». او با نشان دادن اندازه بال پرنده روي كمربند مي خواند: «قانات چالار شو خرتنه(بال مي زند اين اندازه)». باز همه پاسخ مي دهند: «لئيجنه هاي ـ لئيجنه». اين كار براي دم پرنده ، منقار پرنده ، پاي پرنده و ... ادامه مي يابد تا اينكه يكي از آنها پاسخ را بگويد.
اگر كسي پاسخ را اشتباه بگويد ، از گردونه رقابت خارج مي شود و كار براي ديگران راحتتر مي شود. البته اخراج او از بازي مستوجب يك كتك است. او وسط همه دولا مي خوابد و همه با مشت آرام همراه با اين سرود او را مي زنند: «وورون وورون كه دوز دئمير ، يالان دئيير ، چاخان دئيير». اما اگر كسي جواب صحيح داد ، اينبار نوبت اوست كه پرنده مورد نظرش را با اين اوصاف بشناساند. ولي اگر تمام توضيحات شخص تمام شد و كسي نتوانست پاسخ بگويد ، او مي گويد: «اتي منيم ، سوموگو سنين(گوشتش مال من ، استخوانش مال تو)». سپس از راست به ترتيب پاسخ مي گيرد. در مرحله پاياني كسي حق ندارد وسط پاسخ ديگران بپرد. اگر تا آخر كسي نتوانست بگويد ، مجدداً نوبت اوست كه پرنده اي ديگر را تشريح كند.
كودك در اين بازي ، زمانسنجي ، تيزهوشي ، ريسك پذيري خود را سبك ـ سنگين مي كند. پاسخ زودهنگام ولي اشتباه و يا پاسخ صحيح ولي ديرهنگام و ترس از اعلام آن هر دو مشكلسازند.
يئددي داش(هفت سنگ)
هفت سنگ تخت باندازه نصف كف دست روي هم بصورت طبقاتي چيده مي شود. افراد دو گروه مي شود. گروه نخست با يك توپ از فاصله معين سنگها را هدف قرار داده و آنها را بهم مي ريزند. آن گروه بايد اين سنگها را مجدداً روي هم بچينند اما به شرطي كه از توپ حريف مقابل در امان باشند. طرف مقابل توپ را برداشته و هر كدام از افراد مقابل را خواهند زد. اگر توپ به آنها بخورد ، شخص از گردونه بازي در آن مرحله بيرون خواهد رفت و كار براي تيم خود را سختتر خواهد كرد. چراكه تعداد كمتري باقي مي مانند تا آن سنگها را دوباره روي هم سوار كنند. اگر موفق به اين كار شوند ، دوباره همين كار را تكرار خواهند كرد ، درغير اين صورت بايد بازي را برعكس كنند. تيم طرف مقابل براي تسريع در بازي و شكست حريف ، با پاس دادن توپ به ياران خود ، افراد تيم مقابل را شكار خواهند كرد. اين بازي ، به كودك ياد مي دهد كه چگونه بصورت تيمي كاري را به فرجام برساند. مي فهماند كه چگونه يك اشتباه فردي ميتواند يك كار تيمي را خراب كند. او فرصت طلبي و وقت شناسي را ياد مي گيرد.
توپ دوتدو(توپ گيري)
دو نفر با فاصله 15ـ10 متري از هم قرار گرفته و توپي بدست مي گيرند. بقيه افراد بين ايندو نفر در وسط زمين جمع مي شوند. آن دو نفر با توپ ، افراد را مي زنند. توپ به هر كس بخورد ، از زمين خارج مي شود ولي كار اين دو نفر به همين راحتي نيست ، چون ممكن است توپ را يكي از نفرات وسطي در هوا شكار كنند. شكار توپ در هوا در اين بازي به «بول» (امتياز) معروف است. او با اين بول يا مي تواند يك ذخيره براي بيرون رفتن داشته باشد ، يا يك نفر از بيرون بيآورد و يا بجاي آن شخصي كه توپ را لو داده بنشيند. كودكان در اين بازي،فرصت طلبي و رقابت گروهي را مي آموزند.
جيزيق(جدول)
اين بازي از يك جدول 2 رديفه و 4 ستونه تشكيل شده كه با يك گچ روي زمين كشيده مي شود. يك تكه موازيك يا سنگ كوچك و صاف نيز لازمه بازي است. فرد ابتدا ، سنگ را به خانه اول انداخته بصورت تكپا به خانه اول پريده و آن سنگ را با پا به خانه دوم مي اندازد و اين كار را تا دور زدن كامل و طي همه اتاقها و بيرون زدن سنگ به بيرون ادامه مي يابد.
سپس سنگ را به خانه دوم انداخته و همين كار را با يك پا به فرجام مي رساند. سپس خانه سوم ، ... و هشتم را به همين ترتيب ادامه مي دهد.
افتادن به زمين بخاطر عدم تعادل ، افتادن سنگ يا پا روي هر كدام از خطوط ، بيرون رفتن سنگ قبل از مرحله آخر همگي باعث مي شوند كه نوبت او بسوزد و جاي خود را به ديگري بدهد و اگر دوباره نوبتش رسيد از همان مرحله اي كه سوخته بود ، بازي را ادامه دهد. با اتمام تمام اتاقها ، نوبت به گرفتن اتاق مي شود. او پشت به بازي بصورت نيم نشسته سنگ را از پشت سر به طرف اتاقها مي اندازد. اگر سنگ روي خط يا بيرون اتاقها بيافتد ، دوباره مي سوزد اما اگر در داخل يكي از اتاقها بيافتد ، آن خانه ، اتاق او مي شود كه اسباب زحمت ديگران و راحتي خودش است. چراكه ديگران حق ندارند به آن اتاق پا گذارند و بايد تكپا از روي آن بپرند ، درحاليكه خودش در آن اتاق مي تواند دوپا بياستد و استراحت كند. گرفتن دو اتاق و يا سه اتاق كنار هم ، كار حريفان را بسيار سخت خواهد كرد. اين بازي كودك را به دقت نظر و سرعت عمل در گرفتن موقعيتهاي تك و استثنائي سوق مي دهد.
قييش چيخارتدي(كمربند كشيدن)
با يك گچ دايره اي به قطر 5ـ4 متر مي كشند. افراد دو گروه مساوي (مثلاً 5 نفره) مي شوند. گروهي داخل دايره و گروهي خارج دايره. به تعداد افراد يك تيم (در اينجا 5) بايد كمربند درآورده و بصورت شعاعي روي محيط دايره قرار دهند. هر كدام از افراد داخل دايره ، مسئوليت نگهداري از كمربند خود را دارد. بازي سنگين و نفس بُر شروع مي شود. تيم بيرون يا بايد كمربندها را بيرون بكشند و يا افراد تيم مقابل را از دايره امن بيرون بكشند. آنها براي رسيدن به اين هدف خيلي بايد كتك بخورند. آنها با دست و پا ، يك نفري يا دونفري ، با حيله يا با زور بايد به اين هدف برسند وگرنه تا آخر بايد بيرون از دايره كتك بخورند.
البته اين كار به اين راحتي نيست. شرايط و ضوابطي وجود دارد كه كار را سخت مي كند. مثلاً اگر فردي از داخل ، پاي نفري از بيرون را بزند ، از بازي بايد بيرون برود و كار هم تيميهايش را سخت كند. حتي ممكن است دو نفري او را داخل بكشند و كتك بزنند چون كسي از بيرون نمي تواند داخل بيآيد.
اوضاع قدرت و حاكميت تا زماني بر تيم داخل مقدّر است كه يكي از كمربندها را از دست ندهد. اگر كمربندي بيرون كشيده شود ، سلاحي قهار به دست رقيب افتاده است. حال يكي از افراد كمربند را در دست گرفته و يكي از كمربندهاي داخل را آنقدر مي زند تا بيرون بيآيد. مسئول كمربند با پاي خود از خوردن كمربند بيروني جلوگيري مي كند ولي كم كم كمربند بيرون مي آيد و او حق ندارد آنرا تنظيم و صاف كند.
تيم بيرون صاحب دو كمربند مي شوند و قدرت تيم داخل رو به زوال مي رود. هرچند كسي حق ندارد كمربند را به بالاي ساق پا بزند اما بهرحال فرصت خوبي هم هست تا انتقام كتكهاي خورده گرفته شود. بازي تا اتمام بيرون كشيدن كمربند آخر ادامه دارد. حال تيم بيرون (آنهائي كه مانده اند) هر كدام يك كمربند دارند و به جان تيم لخت داخل مي افتند و دوباره بازي عوض مي شود.
اين بازي بسيار خسته كننده ، به تيزهوشي و فرصت طلبي و زمانسنجي دقيقي نياز دارد. اشتباه در آن مي توان به كتك خوردن سير بيانجامد.
بئلدن آتيلدي
ستوني از افراد بصورت دوخم مي ايستند و يك نفر از روي همه آنها با دو دست مي پرد و در انتها به همين ترتيب مي ايستد. نفر اول بلند شده و همين كار را تكرار كرده و خودش هم در انتها مي ايستد. اين كار همين طور تا خسته شدن افراد ادامه دارد بشرطيكه يكي از آنها تعادلش روي يك نفر بهم نخورد ، چون مجبور به كناره گيري از يك مرحله از بازي (تمام افراد يك دور پريده باشند) خواهد شد. اين بازي جسماني سنگين ، كودك را قوي و دقيق مي كند.
پيشيك ـ سيچان(گربه ـ موش)
يكي از افراد بعنوان گربه انتخاب شده و بقيه به نام موش متفرق و گريزان مي شوند. گربه دنبال يكي از آنها كه راحتتر و مناسبتر است مي دود و هر موقع دستش به او بخورد ، او گربه شده و شخص قبلي موش مي شود. فرق اين گربه و موش با گربه و موش اصلي در اين است كه در اينجا گربه شدن ، مكافات و سختي دارد. خلاصه نفر جديد بدون درنگ يكي ديگر را دنبال كرده و او را مي زند و به همين ترتيب بازي پرانرژي و طاقت فرساي موش و گربه تا خسته شدن افراد و اعتراف آنها به عدم ادامه بازي از فرط خستگي ادامه مي يابد.
در بازي موش و گربه ، شخصي كه نقش گربه را دارد ، قدرت تشخيص و تمييز مناسب بايد داشته باشد. اگر او نتواند طعمه مورد نظر را خوب انتخاب كند ، ممكن است او را از فرط خستگي از پا بياندازد. او بايد حركت افراد را پيش بيني كند. شخصي هم كه در نقش موش قرار گرفته است ، بايد با حركات و دويدنهاي غيرقابل پيش بيني از دست شكارچي فرار كند. او با زيركي بايد خودش را به جمع ديگران برساند تا هدف گربه متوجه ديگران شده و از گرفتن او منصرف گردد.
قَجَمه داش
قجمه داش يا بئش داش ، غالباً بازي دخترانه و يا كودكانه است. اين بازي بين دو نفر يا بيشتر انجام مي پذيرد. اسبابِ بازي تنها 5 سنگ گرد كوچك است. نفر اول پنج سنگ را روي زمين پخش مي كند. يكي از آنها را (غالباً آنكه نزديك سنگ ديگري قرار گرفته) برمي دارد. آنرا نيم متر يا بيشتر به هوا مي اندازد. تا رسيدن آن سنگ به دستش بايد يكي از سنگها را بردارد و همراه با سنگ پرتاب شده در دست راستش بگيرد. مي تواند سنگ برداشته شده را كنار بگذارد يا در دست نگه دارد اما باز بايد سنگ نخست را هوا انداخته و سنگ دوم را با همان دست از زمين بردارد. بهمين ترتيب تمام 4 سنگ روي زمين را برمي دارد و وارد مرحله دوم مي شود. البته به شرطي كه هنگام برداشتن سنگ ، دستش به سنگ ديگر نخورد.
در مرحله دوم نيز سنگها را روي زمين پخش كرده و مرحله اول را تكرار مي كند اما بشرطيكه سنگهاي روي زمين را 2 تا 2 تا بردارد. اگر موفق به اين كار شود ، وارد مرحله سوم مي شود.
در مرحله سوم نيز سنگها را روي زمين ريخته و يكي از آنها را بعنوان سنگ هوا انتخاب مي كند. اينبار يكدفعه 4 سنگ را بتواند از زمين جمع كند.
بازيكن بايد طبق شرايط هر مرحله در پخش سنگها مهارت داشته باشد. مثلاً در مرحله اول اگر سنگها از هم فاصله داشته باشند خوب است. در مرحله دوم اگر سنگها بصورت جفت در كنار هم باشند خوب است و در مرحله سوم اگر 4 سنگ نزديك هم باشد به نفع اوست.
اگر در مرحله اي نتواند سنگ را بردارد ، يا دستش به سنگ ديگر بخورد ، يا نتواند سنگ هوا را بگيرد ، مي سوزد و بازي را به نفر ديگر مي دهد اما اگر تا اينجا موفق باشد ، بازي به مرحله امتيازگيري و يا «ال اوستو»(روي دست) مي رسد. بازيكن سنگها را در ارتفاع خيلي كم به هوا پرتاب كرده و دستش را پشت مي كند تا سنگها پشت دستش قرار گيرند. هرچه بيشتر سنگ بگيرد ، همان مقدار امتياز گرفته و آن امتيازها را در حساب خود مي اندوزد.
بعد از امتيازگيري مجدداً سه مرحله قبل تكرار شده و امتياز مي اندوزد. مبنائي مانند امتياز 50 يا 100 قرار مي دهند و هر كدام به آن امتياز رسيدند ، برنده بازي مي شوند.
اين بازي فكري بيشتر تجربي است و هنر بازيكن به نحوه پخش سنگ ، هوا انداختن سنگ و امتيازگيري است. اين بازي ممكن است 3 سنگه و در مراحل پيشرفته بصورت 7 سنگه هم باشد
continue ....
اوچدوم ـ قوندوم
با يك گچ يا چوب تيز ، طرح مقابل را روي زمين مي كشند. هر كدام از تقاطعها بعنوان يك موقعيت تعريف مي شود كه جمعاً 9 موقعيت داريم. هر سه موقعيت كه در امتداد هم باشند ، بعنوان رديف كامل نام دارد كه در اين طرح 8 رديف كامل وجود دارد. دو نفر هر كدام سه شئي كوچك و غيرمشابه مانند سنگ ، گچ ، چوب ، نخود و ... در دست مي گيرند. نفر اول خال نخست را روي يكي از محلهاي تقاطع مي گذارد. نفر دوم هم همين كار را مي كند. اين دو نفر نه تنها تلاش مي كنند ، سه رديف از اين طرح را اشغال كنند ، بلكه مواظبند كه طرف مقابل رديفي را كامل نكند. هر كس رديفي را كامل كرد ، برنده است. اين بازي جسمي نيست بلكه مانند شطرنج ، بازي فكري است.

12 دوز
اين بازي ، نوع پيشرفته و تخصصي بازي اوشدوم ـ قوندوم است. اين بازي از كشيدن شكل مقابل روي زمين يا روي تخته و با بازي دو نفر انجام مي پذيرد. هر نفر 12 عدد نخود ، سنگ ، گچ و ... بايد داشته باشد ، طوريكه با رنگ يا جنس نفر ديگر متمايز باشد. 24 نقطه تلاقي شكل ، موقعيتهاي بازي است.

اساس بازي و موفقيت شخص زماني است كه بتواند سه موقعيت ممتد را بگيرد. منظور از سه نقطه ممتد ، نقاطي هستند كه در يك رديف سطري ، ستوني و يا اريب قرار داشته باشند. 24 موقعيتِ اينچنيني در شكل وجود دارد. يكي از نفرات با اشغال يكي از خانه ها ، بازي را شروع مي كند. نفر بعدي هم همينطور. بازيكن اول موقعيت دوم را اشغال مي كند و مترصد ساختن يك رديف ممتد است اما بازيكن ديگر مانع اين كار مي شود. هر كس رديفي را كامل نمود ، يكي از خالهاي طرف مقابل را باطل كرده و بيرون مي گذارد و بازي به همين منوال ادامه مي يابد تا جائيكه تعداد خال يكي از آنها به 2 برسد و قادر به تكميل رديف نشود. اين بازي ، بسيار فكري و تفنني است و باعث انبساط فكر مي شود. اين بازي را شايد بتوان در حد شطرنج دانست.
اينه ـ اينه
اين بازي نيز يادگار شبهاي سرد زمستانهاي قديم و شب نشيني هاي قديمي است. شركت كنندگان در اين بازي ، حلقه وار مي نشينند. همه دستهايشان را مشت كرده روي زمين مي گذارند. رهبر بازي اين شعر با وزن «فعلن فعلن ...» را مي خواند و در هر بند «فعلن» ، دستش را روي يكي از دستها مي گذارد و همينطور تا انتهاي شعر كار را تكرار مي كند:«اينه ، اينه، اوجو دويمه ، شاممآغاجي ، شاطير كئچير ، قوچ آغاجي ، قوطور كئچير ، هاببان ، هوببان ، ياريل ، ييرتيل ، سو ايچ ، قورتول». قسمت آخر شعر يعني «قورتول» روي دست هركس تمام شود ، از بازي بيرون مي رود و بازي بدون وي تكرار مي شود تا نفرات ديگر هم كنار روند و نهايتاٌ تنها يك نفر بعنوان برنده انتخاب شود.
اين بازي نه فكري است و نه جسمي. تكيه در اين بازي روي اتفاق و شانس است و شركت كنندگان شانسشان را مي آزمايند.
بوجاق دوتدو
بچه هاي محله جمع شده و چند گوشه از كوچه را بعنوان بوجاق(گوشه) انتخاب مي كنند. تعداد بازيكنان يك نفر بيشتر از تعداد گوشه ها بايد باشد. وسط كوچه جمع شده و با هم مي شمارند يا شعري مي خوانند و به محض اتمام آن ، هر كدام بطرف گوشه اي فرار كرده و آنرا در تملك خويش قرار مي دهند. هر گوشه مختص يك نفر است. بديهي است كه يك نفر بيرون خواهد ماند. او «گرگ» است. او تمام تلاش خود را براي كسب و غصب يك گوشه انجام مي دهد. چراكه بازيكنان مدام بايد دو تا ـ دو تا جاي خود را عوض كنند و اين تنها فرصتي است كه گرگ آنرا مغتنم شمرده و پيش دستي مي كند تا جاي يكي از آنها را بگيرد تا آن شخص ، بيرون بماند و گرگ شود.
هر چند اين بازي جسمي است و تا خسته شدن بچه ها ادامه دارد اما فرصت طلبي ، زمانسنجي ، پيش بيني و عدم سهل انگاري را به كودك مي آموزد.
قالا ـ قالا
در اين بازي 4 نفره يا بيشتر كه اسباب آن يك توپ است ، دو گوشه از كوچه بعنوان «قالا»(قلعه) انتخاب مي شود و بصورت ربع دايره با گچ آنرا بعنوان قلعه مشخص مي كنند. اعضاي تيم اول به يكي از قلعه ها پناه مي برند. اعضاي تيم دوم در كمين شكار يكي از آنها مي نشينند. اعضاي تيم نخست بايد همگي تك تك به قلعه ديگر بروند و اين فرصتي استثنائي و مغتنم است تا تيم مقابل آنها را شكار كنند. روش بازي چنين است كه يكي از اعضاي تيم مقابل توپ را به اندازه توافقي(معمولاً بام خانه ها به هوا مي اندازد. يكي از پناهجويان قلعه بايد از قلعه خارج شده و به سرعت و زيگزاگي خود را به قلعه ديگر برساند. اعضاي تيم در كمين نشسته كه بصورت طولي بين دو قلعه پخش شده اند ، توپ را بهم انداخته و سعي مي كنند آن شخص را بزنند. اگر توانستند بزنند ، همگي به آن قلعه پناه مي برند و ورق برگشته و بازي عوض مي شود اما اگر نتوانستند بزنند ، دوباره بازي در كنار قلعه اول با انداختن توپ به هوا تكرار مي شود و اين بازي براي نفر دوم تكرار مي شود. اگر همه پناهندگان قلعه بتوانند به قلعه ديگر بروند ، دوباره بازي از آن يكي قلعه تكرار مي شود و نفرات آن به اين قلعه نخست مي دوند. در اين بازي جسمي ،كودكان فرصت طلبي و كار گروهي را ياد مي گيرند.
كيلينج آغاج
نام اصلي آن «قيلينج ـ آغاج» است كه قيلينج در تركي معناي قمه و شمشير دارد. ابزار اين بازي دو چوب ميله اي نيم متري و ديگري 15 ـ 10 سانتيمتري است و محدوديتي براي تعداد بازيكن وجود ندارد. بازيكنان دو دسته مي شوند. موقعيتي از زمين را بعنوان هدف و مبداء انتخاب مي كنند. نفري از تيم اول چوب كوچك را در آن مبداء روي لبه تيز يا سنگي قرار مي دهد.
با چوب بلند به يك طرف چوب كوچك چنان مي زند كه كمي به هوا برود. در هوا دوباره با چوب بلند آنرا محكم مي زند كه تا فاصله 20ـ10 متري برود. هم تيميهاي او در كناره ميدان نظاره گر بازي هستند اما اعضاي تيم مقابل در همان امتداد مستقيم بازي در تلاش براي گرفتن چوب در هوا هستند. اگر نتوانند بگيرند ، دوباره شخص اول از محل جديد چوب را كمي به هوا بلند كرده و با چوب بلند محكم به آن ضربه زده و از مبداء به مراتب دورتر مي كند. تا زمانيكه بازيكنان تيم مقابل نتوانند چوب را در هوا بگيرند ، فاصله چوب كوچك از مبداء دورتر و دورتر و اميد آنها براي شكست تيم مقابل به يأس تبديل مي شود. اما از امتيازات تيم مقابل نبايد چشمپوشي كرد.
اگر يكي از آنها چوب را در هوا بگيرد ، اين امتياز را دارد كه فاصله چوب كوچك از مبدأ را كاهش داده و چه بسا حذف كند. بدين ترتيب كه او چوب را در دست گرفته و شعر زير را مي خواند: «آل آغاجي ، وئر آغاجي ، زنبيل ، زونبول ، زوووووو...» و يا «حاجي منه بير زووووو...». با رسيدن به كلمه زووو شروع به دويدن مي كند و هرگز صداي «زو» را قطع نمي كند. او قبلاً بايد نفس خود را چاق كرده باشد تا مسافت بيشتري را طي كند. او به سرعت بطرف مبداء حركت مي كند و هرجائي نفسش تمام شد ، چوب را همانجا مي گذارد و شخص بازيگردان از همان نقطه بازي را مجدداً شروع مي كند. هر موقع صداي زو منتهي به مبدأ شود ، فاصله صفر شده و مبدأ توسط تيم مقابل فتح شده است و بازي دست آنها مي افتد و مصداق شعر گهي پشت به زين و گهي زين به پشت مي شود. اين بازي بسيار سنگين و نفسگير را با 13 بدر بيشتر مي شناسيم و تقريباً جزو مراسم 13 بدر است. در اين بازي ، قدرت بدني ، نفس بلند ، زور زياد و باهوشي بسيار مهم است. اين بازي سيكلي تا اعتراف همه افراد به خستگي ادامه دارد.
لئي ـ لئي
اين بازي دو گروهي يا دو نفره بدين صورت است كه افراد در حاليكه دستشان را در زير بغل بسته اند ، با يكپا حركت كرده(لي لي كردن) و به طرف مقابل ضربه مي زنند ، هر كدام كه تعادلشان بهم خورده و پاي ديگرش بيافتد ، از اين دور خارج مي شود. در بازي گروهي ، بازي تا زماني ادامه دارد كه تعادل همه افراد تيم مقابل بهم خورده باشد.
اين بازي كه بين بزرگسالان هم گاهي انجام مي شود ، قدرت و استقامت كودكان را بالا مي برد.
دووارا ووردو (به ديوار زدن)
كودكان هر كدام سكه اي مستقل و همنوع با سكه ديگران(مثلاً 25 تومني) برداشته و در كنار ديواري مي ايستند. نوبت به نوبت سكه هايشان را به ديوار مي كوبند تا سكه روي زمين بيافتد. در نهايت فاصله هر كدام از سكه ها از ديوار بيشتر بود ، برنده آن دور است. البته ممكن است بازي نه بصورت ضربه بلكه بصورت غلت دادن سكه روي ديوار و حركت روي زمين انجام گيرد.
اين بازي ياد مي دهد كه در بعضي بازي ها تنها نمي توان به زور اطمينان كرد بلكه گاهي تدبير و انديشه را نيز بايد چاشني كار كرد. در اين بازي آنهائي موفقند كه هدايت سكه را در حركت طولي (نه مورب) بخوبي كنترل كنند. اين بازي تكنيكي و تجربه اي ، فعاليت بدني زيادي نمي خواهد.
يئردن اوجا (بالا بلندی)
يكي از كودكان گرگ شده و ديگران بره مي شوند. بره ها تنها زماني از دست گرگ ايمن هستند كه در جاي بلندتر نسبت به زمين بايستند. آنها نمي توانند در يك موقعيت خيلي درنگ كنند بلكه بايد سريعاً جايشان را عوض كنند. در همين حين است كه گرگ يكي از آنها را شكار كرده و بازي گرداني برعهده او مي افتد و اينبار بايد او گرگ شود و بقيه بره.
اين بازي نيز مانند بعضي بازيهاي ديگر برنده ـ بازنده ندارد و بصورت سيكلي ادامه مي يابد تا همگي خسته شوند. كودك در اين بازي مي فهمد كه يك لحظه غفلت و سهل انگاري و عدم دقت در زمانسنجي مي تواند پشيماني ببار آورد.
تاراش گيزلتدي (قايم كردن تراش)
اين بازي غالباً در كلاس مدرسه و زنگ ورزش آنهم در روزهاي برفي كه نمي توان در حياط مدرسه بازي كرد ، انجام مي گيرد ، اما در محله نيز مي توان آنرا بازي كرد. بازي حداقل دو نفر بازيكن دارد. يكي از آنها در غياب بازيكن مقابل ، تراش (يا هر چيز توافقي) را در جايي مطمئن پنهان مي كند. نفر مقابل مي آيد و قصد دارد آنرا پيدا كند. او دنبال تراش به همه جا سر مي زند. پنهان كننده تراش هم با سنگ يا خودكار به تخته ، ميز يا زمين مي كوبد و مطابق نزديكي نفر مقابل به هدف ، صداي آنرا كم و زياد مي كند. يعني هرچه شخص به محل پنهان كردن تراش نزديكتر شود ، صداي كوبيدن را زياد مي كند تا او بفهمد كه نزديكتر شده است. او با كمي سعي و خطا و دور شدن و نزديك شدن مي تواند جاي پنهان كردن تراش را پيدا كند و ايندفعه نوبت پنهان كردن او برسد وگرنه دوباره بايد اين كار را تكرار كند. غالباً براي بازي و پيدا كردن تراش ، زماني نيز تعيين مي كنند تا در موعد مقرر آنرا پيدا كند. منطقه اي را(مانند كلاس يا كوچه)تعريف مي كنند كه در داخل همين محوطه پنهان كنند. كودكان در اين بازي سرعت عمل ، سعي و خطا و هدفيابي را ياد مي گيرند.
جوجه گؤزو
اين بازي بدون ابزار داراي تعداد 10ـ8 نفر بازيكن است كه در دو رديف با فاصله 1 متري از هم قرار دارند. رديف جلو ، دستهايشان را مانند دوربين به چشمشان مي گيرند. نفري از پشت جلو آمده و با انگشت اشاره يكي از اعضاي رديف جلو را از صف جدا كرده جلو مي برد. نفر كناري كه شاهد اوست مي گويد: «يولداش سني كيم آپاردي؟». او هم يكي از افراد پشت سري را نام مي برد. اگر صحيح باشد ، سر جايش برگشته و در ادامه بازي شركت مي كند و شخصي كه او را مي برد از بازي خارج مي شود و كار براي ادامه بازي راحتتر مي شود ، اما اگر اشتباه كند از بازي خارج مي شود و بازي با نفرات باقيمانده ادامه مي يابد. بازي تا زماني كه اعضاي تيم پشت سري كشف نشوند ادامه دارد. اگر نفرات رديف پشتي پيدا شوند ، بازي به تيم مقابل مي رسد. اين بازي خستگي جسمي ندارد اما تيز هوشي و تيزگوشي مي تواند كار احتمال را به يقين تبديل كند.
در ميانه ، بازيهاي محلي وجود داشته و دارد كه در هيچ جاي دنيا وجود ندارد. بسياري از اين بازيها در روزگاري نه چندان دور ، جزو زندگي مردم بوده اند. علي الخصوص بازيهائي كه در شبهاي زمستان دور كرسي ها انجام مي شد و غالباَ فكري بودند نه جسمي. بنده لااقل 50 بازي در خاطر دارم كه اكنون كم كم از بين ما مي روند و به فراموشي سپرده مي شوند. بسيار ارزنده است كه صاحبنظران و صاحب تجربه ها آنها را گردآوري كرده و تحت عنوان چهل يا پنجاه بازي محلي يا بازيهاي محلي ميانه و غيره از خود و شهر خود يادگاري براي آيندگان بگذارند. در اين مجال كوتاه به بيست مورد از بازيهاي محلي ميانه اشاره مي كنيم:
گيزلنن پالانج(قايم موشك بازي)
نامهاي ديگر اين بازي «گيزلنن قاچ ، گيزلنن تاپ ، گيزلنن باخ ، شوبه ـ شوبه» است. يك نفر چشمش را مي بندد و بقيه در زمان شمردن يا شعر گفتن آن شخص ، قايم مي شوند. با اتمام شمارش با احتياط تمام ، تك تك افراد را چنان پيدا مي كند كه نفرات ديگر زودتر از او به محل چشم بستن نرسند. هر كسي را پيدا مي كند ، به محل چشم بستن دويده و با گفتن «شوبه» او را از گردونه بازي خارج مي كند. همه را بهمين ترتيب پيدا مي كند. اگر فردي زودتر از او به آن محل رفته و شوبه گويد ، او در مرحله بعد هم حضور خواهد داشت.
نهايتاَ افرادي كه پيدا شده اند ، دور هم جمع شده براي هم اسمي تعيين مي كنند و آنها را به آن شخص چشم بسته مي گويند. آن شخص هم بطور اتفاقي يكي از اسامي را انتخاب كرده و اين دفعه شخصي ديگر بازي را ادامه مي دهد. واضح است كه اگر آن شخص نتواند حتي يك نفر را پيدا كند ، مجدداً بايد چشمش را ببندد. اين بازي به كودكان انجام چند كار همزمان و كنترل آنها را مي آموزاند.
باغچادا بادام(بادام در باغچه)
چند نفر در يك رديف ايستاده و دستان قفل كرده شان را در پشت نگه مي دارند. يك نفر كه سنگ كوچكي به دست دارد ، پشت سر آنها حركت مي كند و شعر زير را مي خواند: «باغچادا بادام خليلي ، كيم ووردو بيزيم جليلي ...». اين شعر را ممكن است چندين بار تكرار كند. در حين خواندن ، سنگ را در دستان يكي از افراد مي گذارد. اين سنگ در دستان هركه قرار گيرد ، بايد آنچنان از ميان آن افراد فرار كند ، كه افراد بغل دستي او را نگيرند.
اگر افراد توانستند او را حين فرار بگيرند ، شخص گرفته شده بايد شخص گيرنده را تا انتهاي كوچه (قلعه) ببرد و بيآورد ولي اگر آن شخص نتوانست او را بگيرد و آن شخص به قلعه رفت ، آن شخص ناكام و ناموفق بايد به قلعه رفته و شخص موفق را كول كرده و به صف بيآورد.
كودكان در اين بازي وظيفه شناسي ، مواظبت و كنترل بر كارها را ياد مي گيرند.
بير قوشوم وار شو خرته نه
يك نفر كمربند يا چوبي بدست گرفته و همه دور او حلقه مي زنند و مي نشينند. او با دست خود ابعاد مختلفي از كمربند يا چوب را گرفته و اندازه پرنده فرضي را با شعر زير مي گويد: «بير قوشوم وار شو خرتنه (پرنده اي دارم به اين ابعاد)». همه جواب مي دهند: «لئيجنه هاي ـ لئيجنه». او با نشان دادن اندازه بال پرنده روي كمربند مي خواند: «قانات چالار شو خرتنه(بال مي زند اين اندازه)». باز همه پاسخ مي دهند: «لئيجنه هاي ـ لئيجنه». اين كار براي دم پرنده ، منقار پرنده ، پاي پرنده و ... ادامه مي يابد تا اينكه يكي از آنها پاسخ را بگويد.
اگر كسي پاسخ را اشتباه بگويد ، از گردونه رقابت خارج مي شود و كار براي ديگران راحتتر مي شود. البته اخراج او از بازي مستوجب يك كتك است. او وسط همه دولا مي خوابد و همه با مشت آرام همراه با اين سرود او را مي زنند: «وورون وورون كه دوز دئمير ، يالان دئيير ، چاخان دئيير». اما اگر كسي جواب صحيح داد ، اينبار نوبت اوست كه پرنده مورد نظرش را با اين اوصاف بشناساند. ولي اگر تمام توضيحات شخص تمام شد و كسي نتوانست پاسخ بگويد ، او مي گويد: «اتي منيم ، سوموگو سنين(گوشتش مال من ، استخوانش مال تو)». سپس از راست به ترتيب پاسخ مي گيرد. در مرحله پاياني كسي حق ندارد وسط پاسخ ديگران بپرد. اگر تا آخر كسي نتوانست بگويد ، مجدداً نوبت اوست كه پرنده اي ديگر را تشريح كند.
كودك در اين بازي ، زمانسنجي ، تيزهوشي ، ريسك پذيري خود را سبك ـ سنگين مي كند. پاسخ زودهنگام ولي اشتباه و يا پاسخ صحيح ولي ديرهنگام و ترس از اعلام آن هر دو مشكلسازند.
يئددي داش(هفت سنگ)
هفت سنگ تخت باندازه نصف كف دست روي هم بصورت طبقاتي چيده مي شود. افراد دو گروه مي شود. گروه نخست با يك توپ از فاصله معين سنگها را هدف قرار داده و آنها را بهم مي ريزند. آن گروه بايد اين سنگها را مجدداً روي هم بچينند اما به شرطي كه از توپ حريف مقابل در امان باشند. طرف مقابل توپ را برداشته و هر كدام از افراد مقابل را خواهند زد. اگر توپ به آنها بخورد ، شخص از گردونه بازي در آن مرحله بيرون خواهد رفت و كار براي تيم خود را سختتر خواهد كرد. چراكه تعداد كمتري باقي مي مانند تا آن سنگها را دوباره روي هم سوار كنند. اگر موفق به اين كار شوند ، دوباره همين كار را تكرار خواهند كرد ، درغير اين صورت بايد بازي را برعكس كنند. تيم طرف مقابل براي تسريع در بازي و شكست حريف ، با پاس دادن توپ به ياران خود ، افراد تيم مقابل را شكار خواهند كرد. اين بازي ، به كودك ياد مي دهد كه چگونه بصورت تيمي كاري را به فرجام برساند. مي فهماند كه چگونه يك اشتباه فردي ميتواند يك كار تيمي را خراب كند. او فرصت طلبي و وقت شناسي را ياد مي گيرد.
توپ دوتدو(توپ گيري)
دو نفر با فاصله 15ـ10 متري از هم قرار گرفته و توپي بدست مي گيرند. بقيه افراد بين ايندو نفر در وسط زمين جمع مي شوند. آن دو نفر با توپ ، افراد را مي زنند. توپ به هر كس بخورد ، از زمين خارج مي شود ولي كار اين دو نفر به همين راحتي نيست ، چون ممكن است توپ را يكي از نفرات وسطي در هوا شكار كنند. شكار توپ در هوا در اين بازي به «بول» (امتياز) معروف است. او با اين بول يا مي تواند يك ذخيره براي بيرون رفتن داشته باشد ، يا يك نفر از بيرون بيآورد و يا بجاي آن شخصي كه توپ را لو داده بنشيند. كودكان در اين بازي،فرصت طلبي و رقابت گروهي را مي آموزند.
جيزيق(جدول)
اين بازي از يك جدول 2 رديفه و 4 ستونه تشكيل شده كه با يك گچ روي زمين كشيده مي شود. يك تكه موازيك يا سنگ كوچك و صاف نيز لازمه بازي است. فرد ابتدا ، سنگ را به خانه اول انداخته بصورت تكپا به خانه اول پريده و آن سنگ را با پا به خانه دوم مي اندازد و اين كار را تا دور زدن كامل و طي همه اتاقها و بيرون زدن سنگ به بيرون ادامه مي يابد.
سپس سنگ را به خانه دوم انداخته و همين كار را با يك پا به فرجام مي رساند. سپس خانه سوم ، ... و هشتم را به همين ترتيب ادامه مي دهد.
افتادن به زمين بخاطر عدم تعادل ، افتادن سنگ يا پا روي هر كدام از خطوط ، بيرون رفتن سنگ قبل از مرحله آخر همگي باعث مي شوند كه نوبت او بسوزد و جاي خود را به ديگري بدهد و اگر دوباره نوبتش رسيد از همان مرحله اي كه سوخته بود ، بازي را ادامه دهد. با اتمام تمام اتاقها ، نوبت به گرفتن اتاق مي شود. او پشت به بازي بصورت نيم نشسته سنگ را از پشت سر به طرف اتاقها مي اندازد. اگر سنگ روي خط يا بيرون اتاقها بيافتد ، دوباره مي سوزد اما اگر در داخل يكي از اتاقها بيافتد ، آن خانه ، اتاق او مي شود كه اسباب زحمت ديگران و راحتي خودش است. چراكه ديگران حق ندارند به آن اتاق پا گذارند و بايد تكپا از روي آن بپرند ، درحاليكه خودش در آن اتاق مي تواند دوپا بياستد و استراحت كند. گرفتن دو اتاق و يا سه اتاق كنار هم ، كار حريفان را بسيار سخت خواهد كرد. اين بازي كودك را به دقت نظر و سرعت عمل در گرفتن موقعيتهاي تك و استثنائي سوق مي دهد.
قييش چيخارتدي(كمربند كشيدن)
با يك گچ دايره اي به قطر 5ـ4 متر مي كشند. افراد دو گروه مساوي (مثلاً 5 نفره) مي شوند. گروهي داخل دايره و گروهي خارج دايره. به تعداد افراد يك تيم (در اينجا 5) بايد كمربند درآورده و بصورت شعاعي روي محيط دايره قرار دهند. هر كدام از افراد داخل دايره ، مسئوليت نگهداري از كمربند خود را دارد. بازي سنگين و نفس بُر شروع مي شود. تيم بيرون يا بايد كمربندها را بيرون بكشند و يا افراد تيم مقابل را از دايره امن بيرون بكشند. آنها براي رسيدن به اين هدف خيلي بايد كتك بخورند. آنها با دست و پا ، يك نفري يا دونفري ، با حيله يا با زور بايد به اين هدف برسند وگرنه تا آخر بايد بيرون از دايره كتك بخورند.
البته اين كار به اين راحتي نيست. شرايط و ضوابطي وجود دارد كه كار را سخت مي كند. مثلاً اگر فردي از داخل ، پاي نفري از بيرون را بزند ، از بازي بايد بيرون برود و كار هم تيميهايش را سخت كند. حتي ممكن است دو نفري او را داخل بكشند و كتك بزنند چون كسي از بيرون نمي تواند داخل بيآيد.
اوضاع قدرت و حاكميت تا زماني بر تيم داخل مقدّر است كه يكي از كمربندها را از دست ندهد. اگر كمربندي بيرون كشيده شود ، سلاحي قهار به دست رقيب افتاده است. حال يكي از افراد كمربند را در دست گرفته و يكي از كمربندهاي داخل را آنقدر مي زند تا بيرون بيآيد. مسئول كمربند با پاي خود از خوردن كمربند بيروني جلوگيري مي كند ولي كم كم كمربند بيرون مي آيد و او حق ندارد آنرا تنظيم و صاف كند.
تيم بيرون صاحب دو كمربند مي شوند و قدرت تيم داخل رو به زوال مي رود. هرچند كسي حق ندارد كمربند را به بالاي ساق پا بزند اما بهرحال فرصت خوبي هم هست تا انتقام كتكهاي خورده گرفته شود. بازي تا اتمام بيرون كشيدن كمربند آخر ادامه دارد. حال تيم بيرون (آنهائي كه مانده اند) هر كدام يك كمربند دارند و به جان تيم لخت داخل مي افتند و دوباره بازي عوض مي شود.
اين بازي بسيار خسته كننده ، به تيزهوشي و فرصت طلبي و زمانسنجي دقيقي نياز دارد. اشتباه در آن مي توان به كتك خوردن سير بيانجامد.
بئلدن آتيلدي
ستوني از افراد بصورت دوخم مي ايستند و يك نفر از روي همه آنها با دو دست مي پرد و در انتها به همين ترتيب مي ايستد. نفر اول بلند شده و همين كار را تكرار كرده و خودش هم در انتها مي ايستد. اين كار همين طور تا خسته شدن افراد ادامه دارد بشرطيكه يكي از آنها تعادلش روي يك نفر بهم نخورد ، چون مجبور به كناره گيري از يك مرحله از بازي (تمام افراد يك دور پريده باشند) خواهد شد. اين بازي جسماني سنگين ، كودك را قوي و دقيق مي كند.
پيشيك ـ سيچان(گربه ـ موش)
يكي از افراد بعنوان گربه انتخاب شده و بقيه به نام موش متفرق و گريزان مي شوند. گربه دنبال يكي از آنها كه راحتتر و مناسبتر است مي دود و هر موقع دستش به او بخورد ، او گربه شده و شخص قبلي موش مي شود. فرق اين گربه و موش با گربه و موش اصلي در اين است كه در اينجا گربه شدن ، مكافات و سختي دارد. خلاصه نفر جديد بدون درنگ يكي ديگر را دنبال كرده و او را مي زند و به همين ترتيب بازي پرانرژي و طاقت فرساي موش و گربه تا خسته شدن افراد و اعتراف آنها به عدم ادامه بازي از فرط خستگي ادامه مي يابد.
در بازي موش و گربه ، شخصي كه نقش گربه را دارد ، قدرت تشخيص و تمييز مناسب بايد داشته باشد. اگر او نتواند طعمه مورد نظر را خوب انتخاب كند ، ممكن است او را از فرط خستگي از پا بياندازد. او بايد حركت افراد را پيش بيني كند. شخصي هم كه در نقش موش قرار گرفته است ، بايد با حركات و دويدنهاي غيرقابل پيش بيني از دست شكارچي فرار كند. او با زيركي بايد خودش را به جمع ديگران برساند تا هدف گربه متوجه ديگران شده و از گرفتن او منصرف گردد.
قَجَمه داش
قجمه داش يا بئش داش ، غالباً بازي دخترانه و يا كودكانه است. اين بازي بين دو نفر يا بيشتر انجام مي پذيرد. اسبابِ بازي تنها 5 سنگ گرد كوچك است. نفر اول پنج سنگ را روي زمين پخش مي كند. يكي از آنها را (غالباً آنكه نزديك سنگ ديگري قرار گرفته) برمي دارد. آنرا نيم متر يا بيشتر به هوا مي اندازد. تا رسيدن آن سنگ به دستش بايد يكي از سنگها را بردارد و همراه با سنگ پرتاب شده در دست راستش بگيرد. مي تواند سنگ برداشته شده را كنار بگذارد يا در دست نگه دارد اما باز بايد سنگ نخست را هوا انداخته و سنگ دوم را با همان دست از زمين بردارد. بهمين ترتيب تمام 4 سنگ روي زمين را برمي دارد و وارد مرحله دوم مي شود. البته به شرطي كه هنگام برداشتن سنگ ، دستش به سنگ ديگر نخورد.
در مرحله دوم نيز سنگها را روي زمين پخش كرده و مرحله اول را تكرار مي كند اما بشرطيكه سنگهاي روي زمين را 2 تا 2 تا بردارد. اگر موفق به اين كار شود ، وارد مرحله سوم مي شود.
در مرحله سوم نيز سنگها را روي زمين ريخته و يكي از آنها را بعنوان سنگ هوا انتخاب مي كند. اينبار يكدفعه 4 سنگ را بتواند از زمين جمع كند.
بازيكن بايد طبق شرايط هر مرحله در پخش سنگها مهارت داشته باشد. مثلاً در مرحله اول اگر سنگها از هم فاصله داشته باشند خوب است. در مرحله دوم اگر سنگها بصورت جفت در كنار هم باشند خوب است و در مرحله سوم اگر 4 سنگ نزديك هم باشد به نفع اوست.
اگر در مرحله اي نتواند سنگ را بردارد ، يا دستش به سنگ ديگر بخورد ، يا نتواند سنگ هوا را بگيرد ، مي سوزد و بازي را به نفر ديگر مي دهد اما اگر تا اينجا موفق باشد ، بازي به مرحله امتيازگيري و يا «ال اوستو»(روي دست) مي رسد. بازيكن سنگها را در ارتفاع خيلي كم به هوا پرتاب كرده و دستش را پشت مي كند تا سنگها پشت دستش قرار گيرند. هرچه بيشتر سنگ بگيرد ، همان مقدار امتياز گرفته و آن امتيازها را در حساب خود مي اندوزد.
بعد از امتيازگيري مجدداً سه مرحله قبل تكرار شده و امتياز مي اندوزد. مبنائي مانند امتياز 50 يا 100 قرار مي دهند و هر كدام به آن امتياز رسيدند ، برنده بازي مي شوند.
اين بازي فكري بيشتر تجربي است و هنر بازيكن به نحوه پخش سنگ ، هوا انداختن سنگ و امتيازگيري است. اين بازي ممكن است 3 سنگه و در مراحل پيشرفته بصورت 7 سنگه هم باشد
continue ....
اوچدوم ـ قوندوم
با يك گچ يا چوب تيز ، طرح مقابل را روي زمين مي كشند. هر كدام از تقاطعها بعنوان يك موقعيت تعريف مي شود كه جمعاً 9 موقعيت داريم. هر سه موقعيت كه در امتداد هم باشند ، بعنوان رديف كامل نام دارد كه در اين طرح 8 رديف كامل وجود دارد. دو نفر هر كدام سه شئي كوچك و غيرمشابه مانند سنگ ، گچ ، چوب ، نخود و ... در دست مي گيرند. نفر اول خال نخست را روي يكي از محلهاي تقاطع مي گذارد. نفر دوم هم همين كار را مي كند. اين دو نفر نه تنها تلاش مي كنند ، سه رديف از اين طرح را اشغال كنند ، بلكه مواظبند كه طرف مقابل رديفي را كامل نكند. هر كس رديفي را كامل كرد ، برنده است. اين بازي جسمي نيست بلكه مانند شطرنج ، بازي فكري است.

12 دوز
اين بازي ، نوع پيشرفته و تخصصي بازي اوشدوم ـ قوندوم است. اين بازي از كشيدن شكل مقابل روي زمين يا روي تخته و با بازي دو نفر انجام مي پذيرد. هر نفر 12 عدد نخود ، سنگ ، گچ و ... بايد داشته باشد ، طوريكه با رنگ يا جنس نفر ديگر متمايز باشد. 24 نقطه تلاقي شكل ، موقعيتهاي بازي است.

اساس بازي و موفقيت شخص زماني است كه بتواند سه موقعيت ممتد را بگيرد. منظور از سه نقطه ممتد ، نقاطي هستند كه در يك رديف سطري ، ستوني و يا اريب قرار داشته باشند. 24 موقعيتِ اينچنيني در شكل وجود دارد. يكي از نفرات با اشغال يكي از خانه ها ، بازي را شروع مي كند. نفر بعدي هم همينطور. بازيكن اول موقعيت دوم را اشغال مي كند و مترصد ساختن يك رديف ممتد است اما بازيكن ديگر مانع اين كار مي شود. هر كس رديفي را كامل نمود ، يكي از خالهاي طرف مقابل را باطل كرده و بيرون مي گذارد و بازي به همين منوال ادامه مي يابد تا جائيكه تعداد خال يكي از آنها به 2 برسد و قادر به تكميل رديف نشود. اين بازي ، بسيار فكري و تفنني است و باعث انبساط فكر مي شود. اين بازي را شايد بتوان در حد شطرنج دانست.
اينه ـ اينه
اين بازي نيز يادگار شبهاي سرد زمستانهاي قديم و شب نشيني هاي قديمي است. شركت كنندگان در اين بازي ، حلقه وار مي نشينند. همه دستهايشان را مشت كرده روي زمين مي گذارند. رهبر بازي اين شعر با وزن «فعلن فعلن ...» را مي خواند و در هر بند «فعلن» ، دستش را روي يكي از دستها مي گذارد و همينطور تا انتهاي شعر كار را تكرار مي كند:«اينه ، اينه، اوجو دويمه ، شاممآغاجي ، شاطير كئچير ، قوچ آغاجي ، قوطور كئچير ، هاببان ، هوببان ، ياريل ، ييرتيل ، سو ايچ ، قورتول». قسمت آخر شعر يعني «قورتول» روي دست هركس تمام شود ، از بازي بيرون مي رود و بازي بدون وي تكرار مي شود تا نفرات ديگر هم كنار روند و نهايتاٌ تنها يك نفر بعنوان برنده انتخاب شود.
اين بازي نه فكري است و نه جسمي. تكيه در اين بازي روي اتفاق و شانس است و شركت كنندگان شانسشان را مي آزمايند.
بوجاق دوتدو
بچه هاي محله جمع شده و چند گوشه از كوچه را بعنوان بوجاق(گوشه) انتخاب مي كنند. تعداد بازيكنان يك نفر بيشتر از تعداد گوشه ها بايد باشد. وسط كوچه جمع شده و با هم مي شمارند يا شعري مي خوانند و به محض اتمام آن ، هر كدام بطرف گوشه اي فرار كرده و آنرا در تملك خويش قرار مي دهند. هر گوشه مختص يك نفر است. بديهي است كه يك نفر بيرون خواهد ماند. او «گرگ» است. او تمام تلاش خود را براي كسب و غصب يك گوشه انجام مي دهد. چراكه بازيكنان مدام بايد دو تا ـ دو تا جاي خود را عوض كنند و اين تنها فرصتي است كه گرگ آنرا مغتنم شمرده و پيش دستي مي كند تا جاي يكي از آنها را بگيرد تا آن شخص ، بيرون بماند و گرگ شود.
هر چند اين بازي جسمي است و تا خسته شدن بچه ها ادامه دارد اما فرصت طلبي ، زمانسنجي ، پيش بيني و عدم سهل انگاري را به كودك مي آموزد.
قالا ـ قالا
در اين بازي 4 نفره يا بيشتر كه اسباب آن يك توپ است ، دو گوشه از كوچه بعنوان «قالا»(قلعه) انتخاب مي شود و بصورت ربع دايره با گچ آنرا بعنوان قلعه مشخص مي كنند. اعضاي تيم اول به يكي از قلعه ها پناه مي برند. اعضاي تيم دوم در كمين شكار يكي از آنها مي نشينند. اعضاي تيم نخست بايد همگي تك تك به قلعه ديگر بروند و اين فرصتي استثنائي و مغتنم است تا تيم مقابل آنها را شكار كنند. روش بازي چنين است كه يكي از اعضاي تيم مقابل توپ را به اندازه توافقي(معمولاً بام خانه ها به هوا مي اندازد. يكي از پناهجويان قلعه بايد از قلعه خارج شده و به سرعت و زيگزاگي خود را به قلعه ديگر برساند. اعضاي تيم در كمين نشسته كه بصورت طولي بين دو قلعه پخش شده اند ، توپ را بهم انداخته و سعي مي كنند آن شخص را بزنند. اگر توانستند بزنند ، همگي به آن قلعه پناه مي برند و ورق برگشته و بازي عوض مي شود اما اگر نتوانستند بزنند ، دوباره بازي در كنار قلعه اول با انداختن توپ به هوا تكرار مي شود و اين بازي براي نفر دوم تكرار مي شود. اگر همه پناهندگان قلعه بتوانند به قلعه ديگر بروند ، دوباره بازي از آن يكي قلعه تكرار مي شود و نفرات آن به اين قلعه نخست مي دوند. در اين بازي جسمي ،كودكان فرصت طلبي و كار گروهي را ياد مي گيرند.
كيلينج آغاج
نام اصلي آن «قيلينج ـ آغاج» است كه قيلينج در تركي معناي قمه و شمشير دارد. ابزار اين بازي دو چوب ميله اي نيم متري و ديگري 15 ـ 10 سانتيمتري است و محدوديتي براي تعداد بازيكن وجود ندارد. بازيكنان دو دسته مي شوند. موقعيتي از زمين را بعنوان هدف و مبداء انتخاب مي كنند. نفري از تيم اول چوب كوچك را در آن مبداء روي لبه تيز يا سنگي قرار مي دهد.
با چوب بلند به يك طرف چوب كوچك چنان مي زند كه كمي به هوا برود. در هوا دوباره با چوب بلند آنرا محكم مي زند كه تا فاصله 20ـ10 متري برود. هم تيميهاي او در كناره ميدان نظاره گر بازي هستند اما اعضاي تيم مقابل در همان امتداد مستقيم بازي در تلاش براي گرفتن چوب در هوا هستند. اگر نتوانند بگيرند ، دوباره شخص اول از محل جديد چوب را كمي به هوا بلند كرده و با چوب بلند محكم به آن ضربه زده و از مبداء به مراتب دورتر مي كند. تا زمانيكه بازيكنان تيم مقابل نتوانند چوب را در هوا بگيرند ، فاصله چوب كوچك از مبداء دورتر و دورتر و اميد آنها براي شكست تيم مقابل به يأس تبديل مي شود. اما از امتيازات تيم مقابل نبايد چشمپوشي كرد.
اگر يكي از آنها چوب را در هوا بگيرد ، اين امتياز را دارد كه فاصله چوب كوچك از مبدأ را كاهش داده و چه بسا حذف كند. بدين ترتيب كه او چوب را در دست گرفته و شعر زير را مي خواند: «آل آغاجي ، وئر آغاجي ، زنبيل ، زونبول ، زوووووو...» و يا «حاجي منه بير زووووو...». با رسيدن به كلمه زووو شروع به دويدن مي كند و هرگز صداي «زو» را قطع نمي كند. او قبلاً بايد نفس خود را چاق كرده باشد تا مسافت بيشتري را طي كند. او به سرعت بطرف مبداء حركت مي كند و هرجائي نفسش تمام شد ، چوب را همانجا مي گذارد و شخص بازيگردان از همان نقطه بازي را مجدداً شروع مي كند. هر موقع صداي زو منتهي به مبدأ شود ، فاصله صفر شده و مبدأ توسط تيم مقابل فتح شده است و بازي دست آنها مي افتد و مصداق شعر گهي پشت به زين و گهي زين به پشت مي شود. اين بازي بسيار سنگين و نفسگير را با 13 بدر بيشتر مي شناسيم و تقريباً جزو مراسم 13 بدر است. در اين بازي ، قدرت بدني ، نفس بلند ، زور زياد و باهوشي بسيار مهم است. اين بازي سيكلي تا اعتراف همه افراد به خستگي ادامه دارد.
لئي ـ لئي
اين بازي دو گروهي يا دو نفره بدين صورت است كه افراد در حاليكه دستشان را در زير بغل بسته اند ، با يكپا حركت كرده(لي لي كردن) و به طرف مقابل ضربه مي زنند ، هر كدام كه تعادلشان بهم خورده و پاي ديگرش بيافتد ، از اين دور خارج مي شود. در بازي گروهي ، بازي تا زماني ادامه دارد كه تعادل همه افراد تيم مقابل بهم خورده باشد.
اين بازي كه بين بزرگسالان هم گاهي انجام مي شود ، قدرت و استقامت كودكان را بالا مي برد.
دووارا ووردو (به ديوار زدن)
كودكان هر كدام سكه اي مستقل و همنوع با سكه ديگران(مثلاً 25 تومني) برداشته و در كنار ديواري مي ايستند. نوبت به نوبت سكه هايشان را به ديوار مي كوبند تا سكه روي زمين بيافتد. در نهايت فاصله هر كدام از سكه ها از ديوار بيشتر بود ، برنده آن دور است. البته ممكن است بازي نه بصورت ضربه بلكه بصورت غلت دادن سكه روي ديوار و حركت روي زمين انجام گيرد.
اين بازي ياد مي دهد كه در بعضي بازي ها تنها نمي توان به زور اطمينان كرد بلكه گاهي تدبير و انديشه را نيز بايد چاشني كار كرد. در اين بازي آنهائي موفقند كه هدايت سكه را در حركت طولي (نه مورب) بخوبي كنترل كنند. اين بازي تكنيكي و تجربه اي ، فعاليت بدني زيادي نمي خواهد.
يئردن اوجا (بالا بلندی)
يكي از كودكان گرگ شده و ديگران بره مي شوند. بره ها تنها زماني از دست گرگ ايمن هستند كه در جاي بلندتر نسبت به زمين بايستند. آنها نمي توانند در يك موقعيت خيلي درنگ كنند بلكه بايد سريعاً جايشان را عوض كنند. در همين حين است كه گرگ يكي از آنها را شكار كرده و بازي گرداني برعهده او مي افتد و اينبار بايد او گرگ شود و بقيه بره.
اين بازي نيز مانند بعضي بازيهاي ديگر برنده ـ بازنده ندارد و بصورت سيكلي ادامه مي يابد تا همگي خسته شوند. كودك در اين بازي مي فهمد كه يك لحظه غفلت و سهل انگاري و عدم دقت در زمانسنجي مي تواند پشيماني ببار آورد.
تاراش گيزلتدي (قايم كردن تراش)
اين بازي غالباً در كلاس مدرسه و زنگ ورزش آنهم در روزهاي برفي كه نمي توان در حياط مدرسه بازي كرد ، انجام مي گيرد ، اما در محله نيز مي توان آنرا بازي كرد. بازي حداقل دو نفر بازيكن دارد. يكي از آنها در غياب بازيكن مقابل ، تراش (يا هر چيز توافقي) را در جايي مطمئن پنهان مي كند. نفر مقابل مي آيد و قصد دارد آنرا پيدا كند. او دنبال تراش به همه جا سر مي زند. پنهان كننده تراش هم با سنگ يا خودكار به تخته ، ميز يا زمين مي كوبد و مطابق نزديكي نفر مقابل به هدف ، صداي آنرا كم و زياد مي كند. يعني هرچه شخص به محل پنهان كردن تراش نزديكتر شود ، صداي كوبيدن را زياد مي كند تا او بفهمد كه نزديكتر شده است. او با كمي سعي و خطا و دور شدن و نزديك شدن مي تواند جاي پنهان كردن تراش را پيدا كند و ايندفعه نوبت پنهان كردن او برسد وگرنه دوباره بايد اين كار را تكرار كند. غالباً براي بازي و پيدا كردن تراش ، زماني نيز تعيين مي كنند تا در موعد مقرر آنرا پيدا كند. منطقه اي را(مانند كلاس يا كوچه)تعريف مي كنند كه در داخل همين محوطه پنهان كنند. كودكان در اين بازي سرعت عمل ، سعي و خطا و هدفيابي را ياد مي گيرند.
جوجه گؤزو
اين بازي بدون ابزار داراي تعداد 10ـ8 نفر بازيكن است كه در دو رديف با فاصله 1 متري از هم قرار دارند. رديف جلو ، دستهايشان را مانند دوربين به چشمشان مي گيرند. نفري از پشت جلو آمده و با انگشت اشاره يكي از اعضاي رديف جلو را از صف جدا كرده جلو مي برد. نفر كناري كه شاهد اوست مي گويد: «يولداش سني كيم آپاردي؟». او هم يكي از افراد پشت سري را نام مي برد. اگر صحيح باشد ، سر جايش برگشته و در ادامه بازي شركت مي كند و شخصي كه او را مي برد از بازي خارج مي شود و كار براي ادامه بازي راحتتر مي شود ، اما اگر اشتباه كند از بازي خارج مي شود و بازي با نفرات باقيمانده ادامه مي يابد. بازي تا زماني كه اعضاي تيم پشت سري كشف نشوند ادامه دارد. اگر نفرات رديف پشتي پيدا شوند ، بازي به تيم مقابل مي رسد. اين بازي خستگي جسمي ندارد اما تيز هوشي و تيزگوشي مي تواند كار احتمال را به يقين تبديل كند.
No comments:
Post a Comment