Thursday, May 6, 2010

دده قورقود بویلاری

دده قورقود بویلاری (افسانه های دده قورقود)
 
کتاب دده قورقود که از شاهکارهای ادبی- فولکوریک جهانی است،از یک مقدمه و 12 داستان تشکیل شده است.داستانها به نثر و نظم نوشته شده است و در خلال آنها انواع مختلف آثار ادبی شفاهی مانند بایاتی،نغمه،ضرب المثل و حتی مرثیه دیده میشود.اثری حماسی است و هر کدام از داستانها درباره دلاوریها و ماجراهای دل انگیز یکی از قهرمانها ساخته شده است.معهذا هر 12 داستان با یکدیگر نیز ارتباط دارند.در این داستانها جسارت و مردانگی و قهرمانیها و عادات و معیشت و عقاید ترکان اغوز شرح داده شده و وطن خواهی و مهمان دوستی و محبت مادر و فرزند و حرمت زنان و خصلتهای انسانی ستوده شده است.داستانها از قسمتهای منثور و منظوم تشکیل شده و نثر داستانها ساده و به زبان مردم است.اشعار داستانها در حدود دو هزار بیت است و سی در صد کتاب را تشکیل میدهد.این اشعار را اوزانها (شعرای خلق که امروز به آنها عاشیق میگویند)سروده و همراه ساز آنها (قوپوز) با آهنگهای آذری خوانده میشود.دو قسمت نثر و شعر داستانها به دنبال یکدیگر میایند.این داستانها مانند آئینه ای تمام نما فرهنگ عامیانه یا فولکلور این اقوام را در طول تاریخ نشان میدهد.
مقدمه کتاب بعدا و به قلم گردآورنده داستانها نوشته شده و نثر آن با متن داستانها متفاوت است.نویسنده کتاب و تاریخ آن معلوم نیست.ظاهرا کتاب در نیمه دوم قرن 15 تدوین شده است،ولی تاریخ و وقایع داستانها قدیم تر است.خود اینجناب با در نظر گرفتن تحقیقات دانشمندان به این نتیجه رسیده ام که این داستانها در آذربایجان و شرق آناطولی و با الهام از وقایع تاریخی ساخته شده است.منتها ریشه آنها تا آسیای میانه میرسد.از نظر خصوصیات زبانی مربوط به زمانی است که هنوز ترکی آذربایجانی از ترکی آناطولی جدا نشده بود.یعنی،همانطور که در مقدمه کتاب ذکر شده به لهجه اغوز نوشته شده است(کتاب دده قورقود علی السان طایفۀ اغوزان)معهذا بیشتر ویژگیهای ترکی آذری در مرحله تشکیل را در خود حفظ کرده است.اسامی جاهائیکه بعنوان محل وقوع حوادث و داستانها آمده (گنجه،بزدعه،قلعه الینجه،گویجه گولی یا دریاچه گویجه،درشام و دربند) مربوط به آذربایجان است ولی از شهرهای شرقی آناطولی (طرابزون،بایبورد و ماردین) هم بنام شهرهای همسایه کافر یاد شده که میتواند درباره تاریخ وقوع حوادث نیز اطلاعات تقریبی بما بدهد.با این ترتیب این وقایع مربوط به زمانی است که هنوز این شهرها از طرف ترکان سلجوقی (اغوزها) فتح نشده  و سکنه شان بدین اسلام درنیامده بودند،یعنی قرن 12 میلادی و یاقبل از آن.به نظر پروفسور و.و.بارتولد مستشرق معروف روسی که عمری را در تحقیق دده قورقود گذرانیده و همچنین پروفسور م.ارگین استاد ادبیات ترکی دانشگاه استانبول ،حوادث اصلی داستانها در آذربایجان رخ داده است.
از این اثر دو نسخه خطی یکی در کتابخانه درسدن آلمان و دیگری در کتابخانه واتیکان موجود است.نسخه واتیکان بعدا پیداشده و ناقص است.هر دونسخه به حروف عربی نوشته شده است.کتاب دده قورقود به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شده است.در ترکیه و جمهوری آذربایجان هم عین کتاب و هم به حروف لاتین و سیریلیک به دفعات چاپ شده و مورد بررسی علمی دانشمندان اروپایی (دیتس و فیشر) و روسی (بارتولد) و ترکیه(اورخان شائق،محرم ارگین) و آذربایجان (حمید اراسلی،دمیرچی زاده،جمشیدوف)قرار گرفته است.
در ایران سهند(ب.قراچورلو)شاعر فقید آذربایجان داستانها را به شعر سروده و قسمت اول آن را علی رغم ممنوعیت رژیم پهلوی در دوجلد بنام سازیمین سوزو (سخن ساز من)چاپ کرده است.بعد از انقلاب کتاب دده قورقود با املاء امروزی از طرف م.ع.فرزانه چاپ شده و در مجله وارلیق نیز اینجناب دو مقاله درباره دده قورقود نوشته ام.(دکتر جواد هیئت، ادبیات شفاهی خلق اذربایجان،وارلیق،تابستان 1360)
 ترجمه فارسی دده قورقود نیز از ترجمه های انگلیسی و امریکایی به نامهای بابا قورقود و حماسه دده قورقود چاپ شده است(بابا قورقود ،جفریل ویس،ترجمه فریبا عزب دفتری و محمد حریری اکبری،نشر ابن سینا،تبریز 1355) و (انار،حماسه ددهقورقود ، ترجمه ابراهیم دارابی ،نشر نوپا،تهران،1355)
دده قورقود که این کتاب به نام اوست و در همه داستانها حاضر بوده و در اخر هر داستان وارد صحنه میشود و داستان را با سخنان نغز و پند آمیز خود به پایان میرساند یکی از اوزان ها و در عین حال ریش سفید و دانا  و مصلحت اندیش قبیله اغوز است.
دیتس ، دانشمند آلمانی ، ترجمه داستان تپه گوز (هیولای یک چشم)را به آلمانی منتشر ساخته و آن را با اودیسه هومر مقایسه کرده و نظر داده است که هومر در سرودن اودیسه از این داستان کهن که بعدها در بخشی از کتاب دده قورقود جای گرفته بهره جسته یا دست کم از مضمون آن باخبر بوده است.در داستانهای دده قورقود زنان منزلتی بالا و همطراز با مردان دارند.در این داستانها خانواده تک زوجی(مونوگام) است و یکی از راه و رسم انتخاب همسر هماورد بودن دختر و پسر در اسب سواری و تیر اندازی و و شمشیر زنی  و کشتی  و جنگاوری است. 
از نظر دستوری دده قورقود در حدود 90 درصد با زبان معاصر آذری مطابقت مینماید.در ضمایر و قیود و حروف ربط در طول هشتصد سال سیر تکاملی ،بعضی تغییرات پدید آمده است،بعضیها متروک و بعضیها هم هنوز عینا بکار میرود.مثلا "بن" به "من" ،"قانقو" به "هانگی"، قاچان به "هاچان"،"اول" و "شول" به "او"(اغلب این واژه ها تا اواخر قرن 18 نیز در آثار شعرا بکار میرفت.) "بیرله" به "ایله"، "کیبی" به "کیمی" و "آوه ت"تبدیل به بلی (عربی) شده است.
 از نظر لغوی نیز کما وبیش تفاوتهایی با زبان معاصر در آن دیده میشود.لغات خارجی هم بسیار کم دارد  مثلا در تمام کتاب 350 کلمه عربی و 136 کلمه فارسی هست که اغلب اصطلاحهای مذهبی و جنگی است.کلمات ترکی یا عینا در زبان امروزی بکار میرود ،یا تغییراتی در آنها رخ داده، و یا اینکه بکلی متروک شده اند.
در دده قورقود کلمات مترادف زیاد، و اغلب با هم بکار رفته است.در بعضی جاها کلمات مترادف هر دو ترکی ولی مربوط به لهجه های مختلف است. مانند " ائت ، قیل= بکن" و "دئه ، سؤیله ، آییت ، دگیل=بگو" "اسن ،  ساغ = سالم" ، "قیزیل ، آلتون = طلا"  و  "گئتمک ، وارماق = رفتن" و "ییگیت ، آلپ ، جلاسون ،  آرهن ، اؤورهن = قهرمان " ، "یاقشی ، یاخشی ، ائیو ،  ییک=خوب" و "توی ، دوگون = عروسی"  و نظایر اینها. در برخی موارد یکی از کلمات مترادف ترکی و دیگری عربی یا فارسی است که با هم بکار رفته اند مانند:آغیر و عزیز،یازی و یابان،اوچماق و بهشت،ایاق و صراحی ،ساواش و جنگ ، تانری و الله، و نظایر اینها.
این قبیل کلمات نشان میدهد که اولا زبان دده قورقود زبان خالص قبیله اغوز نیست بلکه امیخته ای از زبانهای قبایل اغوز و قبچاق و ترکان شرقی است،یعنی زبان ترکی آذری در مرحله تشکیل است و بکار بردن کلمات عربی و فارسی با کلمات مترادف ترکی نشانگر آن است که در این دوره کلمات عربی و فارسی تازه وارد زبان مردم شده و هنوز برای همه قابل فهم نبوده و لذا همراه با کلمات هم معنای ترکی بکار رفته است.این قبیل کلمات که بیشتر از راه نفوذ دولتی و مذهبی و عرفان و ادبیات وارد ترکی شده بعد از مدتها جای کلمات ترکی را گرفته و در دوره های بعدی مستقلا بکار رفته است.
از :دکتر جواد هیئت،سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی،نشر پیکان.

دوازده داستان حماسي " بوي " عبارتند از :
         1 - ديرسه خان اوغلو ، بوغاج خانين بويو.
          2- سالور قازانين ائوي يغمالاندي بويي.
          3- بام بورانين اوغلو ، بامسي بئيرك بويو.
          4- قازان بيگ اوغلو اوروز بيگين ، دوستاق اولدوغو بويو.  
          5- دوخا قوجا اوغلو ، دلي دومرول بويو.
          6- قانلي قوجا اوغلو ، قان تورالي بويو.
          7- قازليق قوجا اوغلو يگتكين اوغلو.
          8- بوسات تپه گوزي اولدوردوگو بويو.  
          9- بگيل اوغلو عمرانين اوغلو .
          10- اوشون قوجا اوغلو سگره كين بويو.
          11- سالور قازان دوستاغ اولوپ اوغلو اوروز چيغارديغي بويو.
          12- ايچ اوغوز ديش اوغوزا عاصي اولوب بئيركي اولديگي بويو.
در اينجا به ترجمه خلاصه اي از داستان قانلي قوجا اوغلو قان تورالي ( قان تورال يفرزند قانلي قوجا ) مي پردازيم :
   قان تورالي فرزند قانلي قوجا بود ، قانلي قوجا يك روز از پسرش مي خواهد كه ازدواج كند ولي قان تورالي شرايطي را براي همسر آينده اش بيان مي دارد كه دختري با آن شرايط را نمي تواند پيدا كند از جمله شرايطش اين بوده كه : زن من بايد پيش از من بر خيزد و پيش از من بر پشت اسب سوار شود و پيش از آنكه من به سرزمين اهريمن حمله ببرم او سرهاي بريده كفار ار براي من بياورد . بنابراين پدر مجبور مي شود خود به دنبال چنين دختري باشد تا شايد پيدا كند تا اينكه به طرابوزان رسيده و دختر سطان طرابوزان سالجان را كه دختري زيبا و بي نظير بود پسنديد ، ولي دختر مهرش سه حيوان وحشي ( گاو سياه ، شير و شتر نر ) بود و هركس او را مي خواست بايد اين سه حيوان را مي كشت . كه در اين راه 32 قهرمان جان خود را از دست داده بودند به همين خاطر پدر ترسيد ، ولي پسر اعلام آمادگي كرد . و وقتي خواست به همراه چهل قهرمان از الي خود راه بيافتد پدر با اين ابيات او را بدرقه نمود :
 اوغول سن واراجاق يئرين
 دولاماج دولاماج يوللاري اولور...
 ترجمه اين اشعار و ادامه آن در زير مي ايد :
فرزند به راهي كه تو در پيش گرفتي
پيچ و خمهاي خطرناكي است
پهلوانان زيادي رفته اند
 و در باتلاقهاي آن افتاده اند
بيشه هاي در سر راه است كه اهريمن به آن راه نمي يابد
قلعه هاي بر آسمانها سينه مي سايند
و پريچهري در آنجا چشم ها را بسته جان ها مي ستاند
و جلادي در آنجاست كه سر ها را جدا مي سازد از تن
اكنون تفكر كن تامل كن
قدم در سرزمين هولناكي مي گذاري
اشك خون بر چشم كم نور پدر و مادر پيرت نياري
  قان تورالي راه افتاد و در طرابوزان با تشويق ياران وفادارش و يا مشقت و زحمت فراوان هر سه حيوان را سر بريد و مهر سالجان را ادا نموده او را گرفت و سوار بر اسبش كرد .و راه افتاد و شب  وقتي كه قان تورالي در خواب بود سالجان كه از وجود خواستگاران زيادش آگاه بود به نگهباني پرداخت و نزديكهاي صبح با حمله لشكري روبرو شد و قان تورالي را بيدار كرد و گفت تو يك سمت لشكر را داشته باش و من با سمت ديگر لشكر مي جنگم بعد از شكست دشمن قان تورالي از او ناراحت شد و گفت :تو كيستي چرا بدون اجازه من به كشتن دشمن من اقدام كرده اي ، در اين موقع بر او هجوم برد بعد از در گيري نقاب او افتاد ديد كه سالجان است و گفت كه به حق تو همان هستي كه من مي خواستم بعد شادمان به ديار خود بر گشتند و با هم عروسي كردند.
 خلاصه داستان دومرل :دده قور قود، عاشق اهل آذربايجان، عفريت مرگ را رو در روي خود مي بيند. اما به عاشيق تا خاموش شدن سازش به او فرصت ادامه زندگي مي دهد. عاشيقي بانواختن سازش افسانه دمرل را شرح مي دهد: دومرل جواني است که از رهگذران باج مي گيرد و از پدر و مادر پيرش مراقبت مي کند. دمرل بورلاخاتون را در شکارگاه مي بيند و به خواستگاري او مي رود و پس از پيروز شدن بر خواستگاران بورلاخاتون با او پاي سفره عقد مي نشيند. او به توصيه عموي بورلاخاتون به بارگاه خان خانان مي رود تا يهوداي يک چشم و افرادش را تارو مار کند. ده سال پس از پيروزي بر يهوداي يک چشم دمرل صاحب دو فرزند مي شود و از حمايت مردم دست مي کشد و محبوبيت خود را از دست مي دهد، تا اين که روزي مرد سفيد پوشي را ملاقات مي کند که شباهت به جواني خود دارد. دمرل ناخواسته باعث مرگ جوان مي شود و پس از آن مرگ را به مبارزه مي طلبد. مرگ قصد گرفتن جان دمرل را دارد و پيشنهاد مي کند که دمرل براي گريز از مرگ کس ديگري رادواطلب مرگ کند. حتي پدر و مادر دمرل حاضر بهفدا کردن جان خود مي شوند. بورلاخاتون تنها کسي است که حاضر مي شود به جاي دمرل به آغوش مرگ برود. آن دو به ميعادگاه مرگ مي روند و مرگ باديدن آن ها زندگي را به آن دو مي بخشد.

No comments:

Post a Comment