
مسلماٌ وجود اسطوره های مشترک در بین خلقهای همسایه با هم بسیار طبیعی به نظر می رسد. خلقهای ترک نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیستند و برای مثال میتوان از اسطوره خانم قرمز در چین که ترجمه لفظی از اسطوره آل آروادی(آل-آل آلباس و...) با حفظ محتوای اسطوره ای آن نام برد
ولی وجود اسطوره های مشترک در بین خلقهای که در فواصل بسیار دور از هم زندگی می کنند بسیار بعید به نظر می رسد مگر اینکه ریشه های مشترکی بین آنها وجود داشته باشد و البته در صورت وجود چنین ارتباطی در گذشته و با گذشت زمان و پیدایش اسطوره های جدید مسلماً نمی توان انتظارداشت که کلیت اسطورهای آنها مشترک باشد ولی مسلماٌ ساختار اسطوروی این خلقها باید دارای شباهتهایی باشد. در این نوشته سعی شده است تا مشابهت های اسطوره های خلقهای ترک و سرخپوست نشان داده شود.
مسلماٌ از نگاه هر خلق، اعتقاد به چگونگی پیدایش کره زمین و حیات بر روی آن از پایه های بینش اسطورهای آن خلق حساب می شود. از بین واریانتهای که در بین خلقهای ترک وجود دارد این بینش اسطورهای که در ابتدا کل دنیا را اقیانوس کبیری فرا گرفته بوده بسیار مطرح است و در بالای این اقیانوس غاز سفید (سفید بودن نشانه تقدس است) در حال پرواز بوده است و اولگئن (خدای آسمان-خدای سفید) و ائرلیک (خدای درون زمین-خدای سیاه) از ته اقیانوس گل برداشته و به اطراف می پراکندند و هر کجا که گل می ریخته خاک می شده و مشابه این بینش اسطورهای در بین سایان آلتای ها دیده می شود در این واریانت دو غاز بر روی اقیانوسی که کل کره زمین را فراگرفته در حال پرواز بوده اند که یکی از غازها گل را از ته اقیانوس برمی داشته و دیگری روی آب می پاشیده و هر کجا که گل می افتاده تبدیل به خاک و زمین می شده و به این ترتیب زمین به وجود آمده است.
در بین اکثر قبایل سرخپوست سرزمین ازل همواره پوشیده از آب است و موجودات از ته این دریا گل و لای در می آورند و زمین را می سازند و در این میان در بین قبایل کرو(Crow) به واریانتی بسیار نزدیک به واریانت خلقهای ترک برخورد میکنیم در این جا گرگ به دو مرغابی(غاز) دستور می دهد تا در آبی که تمام دنیا را فرا گرفته شیرجه بروند و از آنجا خبر بیاورند که مرغابی ها با آوردن گل از ته دریا و پراکنده کردن آن زمین را بوجود می آورند همانطور که گفته شد اعتقاد به اینکه کل
کره زمین را آب گرفته و با آوردن گل از ته دریا و پخش آن کره زمین به وجود آمده است تقریباً در تمامی قبایل سرخ پوست مشترک است و در بین خلقهای ترک نیز تقریباً این بینش مهمترین اعتقاد اسطوروی در مورد خلق کره زمین است.
بعد از پیدایش زمین مهمترین اسطوره چگونگی پیدایش انسان بر روی زمین و چگونگی پیدایش آن خلق است که در اینجا نیز به اسطوره های بسیار نزدیکی در بین خلقهای ترک و سرخپوست بر خورد می کنیم خلقهای ترکی که در نزدیکی سلنقا زندگی می کنند چنین بینش اسطورهای دارند که با تابش خورشید بر درخت 9 بچه به دنیا می آیند که نسل بشر از آنها به وجود می آید و یا در بین خلقهای قرغیز به چنین اسطورهای بر خورد می کنیم که دختر خاقان به همراه چهل دختر دیگر به گردش میروند ودر کنار استخر آبی مینشینند و با دست زدن به آب، از شعاع آفتابی که بر روی آب افتاده است باردار میشوند و قرغیزها خود را فرزندان این دختران و آفتاب می دانند و مشابه این بینش اسطورهای در سرخپوستها نیز وجود دارد در بین سرخپوستهای جنوب غربی آمریکا نیز اولین زن از پرتو خورشید باردار می شود یا به همین منوال سرخپوستهای گرین بی اعتقاد دارند اولین جفت نرینه انسان، فرزندان خورشید(جی سیز) و یک دختر می باشند یا در واریانتی دیگر الگئن (خدای سفید) به عنوان پدر تمامی انسانها از غنچه سفید، پسر سفید (آغ اوغلان)را خلق می کند و نسل بشر را به وجود می آورد و مشابه همین اسطوره را در سرخپوستها مشاهده می کنیم در اینجا کوکومات به عنوان پدر تمامی انسانها و مظهر خیر است و همانند اسطوره خلقهای ترک، کوکومات خدای سفید و مظهر خیر است و همانند باد سفید (آغ یئل) از سمت شرق می آید و هم اکنون نیز در بین خلقهای ترک باد سفید به بادی گفته می شود که از سمت شرق می وزد که در بین سرخپوستها ناواهو نیز به بادی که از سمت شرق بوزد باد سفید(آغ یئل) می گویند
شخصیت خانم آل(آل آروادی-آل آل-آل آلباس و...)که به سایر ملتهای همسایه ترکها هم سرایت کرده دارای شخصیت دو وجهی است که هم اکنون در آذربایجان وجه بد آن رایجتر است و آن اعتقاد به در آوردن جگر زائو توسط آل است که بر اساس همین تفکر اسطوروی در کنار زائو اشیاء فلزی(سنجاق-چاقو و ...) قرار داده می شود و یا در زمانهای قدیمتر زیراندازی از پوست گرگ بر زیر زائو انداخته می شده و یا مردان با در دست گرفتن سلاح و شمشیر مانع از آمدن آل می شده اند این وجه بد از خانم آل در زمان حاضر بیشتر رواج دارد و وجه خوب آن کمرنگتر شده است این در حالی است که قدیمتر آل را ناجی شکارچیانی که گم شده می دانستند و یا به عنوان کمک کننده به افراد پیر و تنها دانسته می شده و اگر هم اکنون نیز به افراد ریش سفید مراجعه کنیم داستانهای از افرادی که آل به آنها درکارهایشان کمک میکرده بر خورد می کنیم.
در مورد خانم آل چنین گفته می شود که به شکل خانمی با پستانهای بسیار بزرگ بطوری که پستانهایش را به پشتش می اندازد و به شکارچیانی که گم شده اند از شیر و گوشت سینه خود می دهد و آنها را راهنمایی می کند و در تفکر مفیک خلقهای ترک آل به شکل بز-قوچ-گاو(بوغا) دیده می شود و در این مورد هم داستانهای بسیار زیادی وجود دارند که هم اکنون نیز مرسوم است داستان مردی که در کنار دهکده بزی را پیدا می کند و بز با او سخن می گوید هم اکنون هم در بسیاری از نقاط آذربایجان مرسوم است.
اگر به معنای لغوی آل توجه شود یک وجه خوب آن پدیدار می شود. آل در ترکی مفاهیمی نظیر قرمز و بزرگ را دارا است. آل در معنای قرمز آن در میوه های قرمز رنگ ما نمود پیدا می کنند(آلما-آلی-آلچا-شفتآلی-آلبالی) و در معنای بزرگ نیز در کلماتی مانند آلا (آلا ﮔﺅز) و آلقیش نمود پیدا می کند (آل(بزرگ) و قیش(صدا) (مانند قشقیرماق و قار قیش)) و وجه آل خوب بقدری بوده است که در نامگذاری بسیاری از مناطق ترک نشین به کار رفته است( آلتای داغلاری-آل یشیل(جنگل مقدس واقع در سیبری)-آلبان-آل بی لی و آللی آلاچین(از روستاهای قوشاچای)-آلماس-آل داشی(نزدیکی روستای کهریز)و ....) اما علت این همه توجه به آل در معنای قرمز و ارتباط آن با خورشید(مادر آفرینش) است و یا به عبارتی آل شکل انسانی آفتاب است وبه شکل بز-قوچ-بوغا دیده می شود که در آذربایجان واریانت قوچ بیشتر مرسوم بوده است و به همین دلیل است در قبرستانهای آذربایجان به مجسمه های قوچ بر خورد میکنیم و یا در هر موزه آذربایجان مجسمه های سنگی قوچ جلب توجه می کنند.
مشابه اسطوره آل(آل آروادی-آل آل-آل آلباس و...) در میان سرخپوستها نیز وجود دارد به خصوص قبایل ساکن در گریت لیکز اسطوره زن بوفالوی(بوغا)قرمز یا بوفالوی سفید(سفید رنگ تقدس است) وجود دارد. خانم بوفالو قرمز به قبایل گله های بوفالو را می بخشد و به آنان نیایش را می آموزد و چگونگی ازدواج و پخت غذا را آموزش می دهد و بعد از انجام دادن وظیفه خود به یک گاومیش(بوغا)سرخ تبدیل میشود (در بین بعضی از قبایل زن بوفالوی سرخ در نهایت به هیات بوفالوی سفید و مقدس در می آید) و یا اهالی قبیله ایتازیب چو دارای چنین تفکر اسطورهای هستند که زن بوفالوی قرمز به شکارچی گم شده راه را نشان میدهد و از او می خواهد به رئیس قبیله اعلام کند تا جادری با 24 تیرک برای او بسازند و زن بوفالوی سرخ بعد از ورود دایره ای در جهت حرکت خورشید می کشد(آل شکل زمینی آفتاب و تفکر سه قوربوستان(مراجعه به مرجع1))و سپس از خاک سرخ محراب درست میکند و باز دایره ای در جهت حرکت خورشید می کشد و با رئیس قبیله توتون قرمز میکشد و چپق را به سمت آسمان یعنی پدر کبیر(ﮔﺅی تانری) وبعد به سمت زمین یا مادر می گیرد و در چه جهت جهان می گرداند و هم اکنون نیز سرخپوستان چپق مقدس را به این شیوه می کشند همانطور که در این اسطوره مشخص است زن بوفالو به فرم کمک کننده قبایل و همیشه در پیوند با رنگ قرمز است و کشیدن دوایر در جهت حرکت خورشید نیز در ارتباط او با خورشید و تفکر سه قوربوستان است.
در این بخش میخواهم تا قدری به تفکرات دینی-اسطوروی سرخپوستها بپردازم. همانطور که در اکثر فیلمهای سرخپوستی نشان داده می شود فردی به عنوان جادوگر قبیله وجود دارد که در امور مهم مورد مشورت قرار می گیرد و این فرد مراسم مذهبی را که معمولاً با رقص و موسیقی است را انجام می دهد و یا هنگامی که فردی دچار بیماری می شود با چرخیدن دور سر وی و خواندن ترانه سعی در معالجه وی دارد. وجود چنین فردی در قبایل سرخپوست یاد آور شامانهای آذربایجان است. شامانها افراد مقدس خلقهای ترک بودند که ضمن انجام مراسم دینی، بدنبال درمان مرگ و شفای بیماران بودند. شامانها بعنوان افراد مقدس قبایل ترک همواره مورد احترام و مشورت بودند و هنگامی که فردی دچار بیماری میشده با انجام مراسم خاص(قادا آلماق) که به همراه موسیقی بوده سعی در درمان بیمار داشتند این مراسم با گشتن دور سر بیمار و اجرای موسیقی همراه بوده است تا درد (قادا) از بیمار خارج شده و به بدن شامان منتقل شده و در بدن او از بین برود و هم اکنون نیز در آذربایجان دو جمله باشووا دولانم-قادان آلیم با هم به استفاده می شود که یادگاری از دین قدیم آذربایجان است و علاوه بر آن موسیقی نیز جزی از این مراسم بوده است واین تفکر که موسیقی در درمان بیماریها موثر است را در داستان کوراوغلو نیز مشاهده میشود که برای درمان اسب دیوانه حسن پاشا سه شب و روز در کنار اسب به نوازندگی پرداخته شده است.
در ادامه می خواهم به بررسی شباهتهای اسطوره ای خلقهای ترک و سرخپوست در مورد گرگ بپردازم. البته بحث اسطورهای گرگ در میان خلقهای ترک در این مجال اندک نمی گنجد اما بینش اسطوروی منسوب دانستن نسل ترکها به گرگ بیشتر مطرح است و به همراه این اسطوره خوش یمن بودن گرگ نیز مطرح است در داستان دده قورقود گرگ به مثابه راهنمای انسان ظاهر شده است و در داستان اوغوز گرگ خاکستری راهنمای اردوی ترکها است
در یک واریانت دیگر گرگ به ترکهای گم شده در برف و بوران راه منطقه قفقاز را نشان می دهد و به عنوان شفا بخش نیز مورد توجه بوده است و تا چند سال پیش در شهرهای مختلف آذربایجان از دست گرگ برای شفای بیماران استفاده می شده که نگارنده نیز از بینش اسطوروی بی نسیب نمانده است و یا از پوست گرگ برای دور کردن آل از زائو استفاده می شده و در هر حال گرگ، نقش اسطوروی بسیار مهمی برای خلقهای ترک بازی می کند و به همین ترتیب گرگ برای سرخپوستها دارای نقش بسیار مهمی است ودر اکثر اسطوره های سرخپوستان اثری از گرگ مشاهده می کنیم واین اثر تا حدی است که استفاده از نام گرگ در بین آنان بسیار مرسوم است
قبیله اکناگون بر این باور هستند که گرگ تمامی موجودات اهریمنی و غولهای زمین را ازبین برده است و با سفر به اکناف زمین به راهنمایی سرخپوستها پرداخته است و راه و رسم زندگی را به آنان آموخته است و یا سر خپوستهای ساکن گریت لیکز بر این باورند که وقتی برادر گرگه از دریاچه یخ زده عبور میکند به دست اجنه شرور غرق می شود و با سوگواری مانابوژو (خرگوش سفید) جانی دوباره می یابد و پایه و اساس به وجود آمدن کلبه جادوگر بزرگ می شود علاوه بر موارد ذکر شده در بین قبایل سرخپوست موارد بسیار زیادی از اسطورهای گرگ میتوان یافت که در این مجال نمی گنجد.
خاتمه سخن:
هنگامی که در سریال پزشک دهکده با شخصیت ابر سفید را مشاهده کردم بی اختیار به یاد به نانوای قدیم محله مان که نامش بلود بود افتادم در آن سالهای که ما به اجبار مقهور ادیبات فارسی شده بودیم و به اجبار در مدرسه فارسی صحبت می کردیم و گاهی این اجبار به صورت ناخودگاه در خارج از مدرسه نیز در برخی از کلمات مورد استفاده ادامه می یافت در آن سالها پدرم نانوایمان را آغ بلود صدا می زد و ما نیز گاهی او را به شوخی و در ادامه همان اجبار ابر سفید خطاب می کردیم.
سریال پزشک دهکده عاملی شد تا قدری در مورد سرخپوستها تحقیق کنم و هنگامی که مقاله ای در مورد مهاجرت سرخپوستها از آسیا به آمریکا در هنگام یخ بندان و منسوب بودن آنها به نسل ترکها را خواندم ابتداً به نظرم بسیار عجیب آمد ولی با مطالعه در مورد تفکرات اسطوروی آنها اینک هیچ شکی ندارم که سرخپوستها دارای ریشه های مشترکی با ترکها هستند.
منابع:
1-قام-شامان و نگاهی به اساطیر خلقهای ترک(میر علی سیداف)
2- اسطوره ها و افسانه های سرخپوستان آمریکا(ریچارد ارداز و آلفونسو اریتز)
3-نگاهی به واژه های اساطیری آذربایجان(صمد چایلی)
4-افسانه های سرخپوستان آمریکا(ویلیام تروبریج لرند)
5- رنگ و نوروز در اساطیر ترک(رشاد گنج)
6-آذربایجان خالقی نین سوی ﻛﺅکونو دوشونرکن(میر علی سیداف)
No comments:
Post a Comment