ایشان در کتاب "ارومیه در گذر زمان" در اینباره مینویسند: حسن انزلي فرزند معصوم، متولد 1303 در روستاي قره باغ، در سن 5 و 6 سالگي مادرم مداد به دستم گرفت و روي كاغذ برد و الفاء را يادم داد، در 1311 مدرسه اي در روستا داير شد چند سال تا كلاس چهارم ابتدايي، بلاتكليف و سرگردان مانده بالاخره در 1320 با دو سه ماه تحصيل مرتب در مدرسه اردشير شاهپور (سلماس) گواهي ششم ابتدايي گرفته و در 1321 به استخدام فرهنگ درآمدم و تك معلم همان روستاي محل تولدم شدم. از آن تاريخ تا 1329 همان مدرسه تك معلم را با تلاش شبانه روزي به مدرسه شش كلاسه كامل با كادر كافي رساندم و خود نيز با مطالعه و استفاده از تعطيلات تابستاني در شهر موفق به اخذ ديپلم دبيرستان شدم و به خدمت سربازي به دانشكده افسري اعزام و با درجه ستواني در هنگ 9 پياده لشكر 64 اروميه خدمتم را سپري كردم و به خدمت آموزش و پرورش بازگشتم.

در 1332 به تبريز منتقل شدم و ضمن تدريس و مديريت در دبيرستان تريبت دوره دانشكده زبان و ادبيات فارسي را به پايان بردم و در 1335 به اروميه برگشتم و در دبيرستانها و دانشسراها و تربيت معلم به تدريس پرداختم و در سال 1353 با درخواست خود بازنشسته شدم. تا سال 1357 در مدارس ملي تدريس داشتم و از سال 1364 تا 1370 در دانشگاه پيام نور اروميه ادبيات فارسي تدريس كردم. بعد از بازنشستگي فراغتي دست داد و به تدوين و انتشار چند جلد كتاب پرداختم.
داراي چهار فرزند (2 دختر و 2 پسر) هستم با چند نوه. هر چهار نفر تحصيلات عاليه دارند، هر يك دريايي از مهر و عاطفه فرزندي و از نظر سجاياي اخلاقي و احساسات انساني و عزت نفس در حد مقبول انسانيت هستند، از اين نظر نيز از خدا خود سپاسگزارم.
اين كتاب شايد آخرين اثرم باشد؛ زيرا براي كار، ديگر نه مجالي هست و نه تواني، مجال به اجمال رسيده و توان به تواني گراييده «و هر دم جرس فرياد مي دارد كه بربنديد محملها» . از خوانندگان محترم كه اين آثار به ويژه اين كتاب را مطالعه خواهند فرمود اظهارنظر انتقادي و ياد كردنهاي پرمحبت با دعاي خير را چشم مي دارم.
آذرماه 1383- حسن انزلي
No comments:
Post a Comment