Thursday, May 6, 2010

شهرام شیدایی


Shin02
شهرام شیدایی شاعر و مترجم که به دلیل ابتلا به سرطان مری در بیمارستانی در تهران بستری شده است، امروز چهارشنبه تحت عمل جراحی قرار گرفت. یکی از همکاران شهرام شیدایی در موسسه فرهنگی کلاغ به خبرنگار مهر گفت: شیدایی که مدتهاست مبتلا به سرطان مری است، از روز دوشنبه این هفته در بیمارستان کسری تهران بستری است و از ساعت 9.30 امروز (چهارشنبه) تحت عمل جراحی قرار گرفته است. وی افزود: در حال حاضر یکی از مراحل عمل جراحی اش انجام و مرحله دوم آن هم آغاز شده است. پزشکان گفته اند این عمل احتمالا تا سه بعد از ظهر طول بکشد. شیدایی از شاعران ترک زبان است که تاکنون شش کتاب شامل سروده های خود و نیز اشعار ترجمه ای از وی به چاپ رسیده است؛ از جمله این کتابها می توان به مجموعه شعر"آتشی برای آتشی دیگر"، " آدمها روی پل" (ترجمه گزیده ای از اشعار شیمبورسکا با همکاری مارک اسموژنسکی و چوکا چکاد)، "خندیدن در خانه ای که می سوخت"، مجموعه داستان "پناهنده ها را بیرون می کنند" و "رنگ قایقها مال شما" (ترجمه گزیده ای از اشعار
اورهان ولی) اشاره کرد

--------------------

نیاز به یک کلمه دارم

نیاز به یک کلمه دارم . کلمه‌یی که مرا از روی زمین بردارد. شهرام شیدایی هم به خیل یارانی پیوست که با صف و بی‌صف از هم جلو زدند. می‌گفت یکی که صفی نیست. راحت شد از تیغ جراح و تخت بیمارستان و دغدغه‌هایی که بابت محبت‌های دوستانش داشت. کلمه‌ای را که نیاز داشت پیدا کرد و همان کلمه از روی زمین برداشتش. حالا فکر می کنم چقدر سخت است که بخواهم مهدی یزدانی خرم را آرام کنم که هنوز داغ سحابی را نگذاشته که داغدار شهرام شد. شهرام شاعر و مترجم. در حالت طبیعی که آدم‌ها زندگی طبیعی‌شان را می‌کنند و هزار جور دغدغه و فکر و خیال و مصیبت ندارند، شاید به زور نیمه عمرش را به پایان رسانده بود که پر زد نه به قول گلشیری پرید! راستی نیمه عمر که ربطی به آدم ندارد. اصطلاحی است در فیزیک و انرژی هسته‌یی. در بخش انرژی هم پرتودرمانی‌یش به شاعر می رسد.شهرام زندگی شاعرانه‌یی هم داشت و چه کیفی می‌کرد، وقتی شعرهای شیمبورسکا را می‌خواند. ده پانزده سالی می‌شد که می‌شناختمش به لطف شهرام رفیع‌زاده و صالح عطایی و رسول یونان. گاهی هم همدیگر را می‌دیدیم در این دفتر مجله و آن دفتر مجله. وقتی مریض شد خیلی‌ها به تکاپو افتادند که بلکه بتوانند باری از دوش او بردارند با این هزینه های سنگین، اما هنرمند که دستش به جایی بند نیست. هنرش را فروخته باشد به ارباب قدرت دیگر هنری ندارد، برای همین است که هنرمند هنرمند می‌ماند. شاعران و نقاشان جمع شدند و آثاری را برای کمک به تامین هزینه‌های سنگین و کمر شکن عمل و بیمارستان شهرام شیدایی به معرض فروش بگذارند و البته کتاب شعرش را که اسمش هم با مسمی بود:«خندیدن در خانه‌ای که می‌سوخت» شاعران مگر چه دارند جز همین شعرها در خانه‌ای که می‌سوزد و آتش می زند به جان پروانه‌ای که شاعر باشد. به همه تسلیت می‌گویم و به شهرام و رسول و صالح و روحی‌افسر و به ادبیات و هنر ایران و باز هم به شهرام که اول بار مرا با او آشنا کرد. با شعرهای اورهان ولی شاعر ترک که می‌گفت چه کارها که برای این وطن نکردیم!

یکی‌مان مردیم،

یکی‌مان نطق کردیم

حال بقیه را می‌دانم اما حال خودم را نه. فقط بسیار گریه کردم و این کلمات هر کدام در پس پرده‌ای اشک می‌لرزید. کلمه‌هایی که به دنبال کسی‌ می رود که یک کلمه او را برد. مرگ. مرگ اما یک کلمه نیست. یک مجموعه است وقتی که کارش به شاعر می‌افتد. مجموعه‌یی از درد و درک!

.

1373-77l
1373lآتشی برای آتشی دیگر؛ (مجموعه شعر)
1376lآدم‌ها روی پل، ویسواوا شیمبورسكا؛ ترجمه‌ی مارِك اسموژنسكی، شهرام شیدایی و چوكا چكاد؛ (مجموعه شعر)
1376lبلكه‌داها دئینمه‌دیم/ شاید دیگر نتوانم بگویم، صالح عطایی؛ ترجمه‌ی شهرام شیدایی و چوكا چكاد؛ (مجموعه شعر)
1377-79lمدیرِ فرهنگیِ انتشاراتِ كلاغ؛
1379lخندیدن در خانه‌ای كه می‌سوخت؛ (مجموعه شعر)
1379lپناهنده‌ها را بیرون می‌كنند؛ (مجموعه داستان)
1379lگردآوری مجموعه داستانِ ثبتِ نام از كسانی كه سوار كشتی نشده‌اند؛ (آنتولوژیِ داستانِ ایران ـ جلدِ یك)
1382-83lمؤلف و مترجمِ مدخل‌هایِ متعددِ دانش‌نامه‌ی ادب پارسی، جلدِ پنجم و ششم (ترجمه از تركیِ آذری [سیریلیك و عربی] ، تركیِ عثمانی و معاصر)؛
1382lتأسیس و مدیریتِ مؤسسه‌ی انتشاراتیِ كلاغِ سفید؛
1383lرنگِ قایق‌ها مالِ شما، اورهان ولی؛ (گزیده‌ای از شعر و داستان‌ به همراهِ شناخت‌نامه)
1386lخندیدن در خانه‌ای كه می‌سوخت؛ (چاپِ دوم)
1388lخواننده‌ی كور، ُاوغوز دمیرآلپ؛ ترجمه شهرام شیدایی و خدیجه گُلجان تُوپكایا؛ (نقد)
1388lانستیتوی تنظیمِ ساعت‌ها، احمدحمدی تان‌پنار؛ (رمان)
1388lگیل‌گمش در پیِ جاودانه‌گی، ملیح جودت آندای؛ (مجموعه شعر)

No comments:

Post a Comment