Thursday, May 6, 2010

داستان (منظومه) داستان كور اوغلو

داستان (منظومه)

داستانها غالباً در مجموعه ليريك گنجانده مي شوند. آنها تاريخ يك ملت هستند. با شنيدن آنها ارغ ملي و غرور ملي پيدا مي كنيم و به نياكان خود مي نازيم. داستانها كه بيشتر در دو قالب قهرمانپروري و عشق و محبت مي آيند ، به واقعيتي غرورانگيز يا اخلاقي منتهي مي شوند. دفاع يك قهرمان از ميهن خود ، مبارزه با زورگويان خصوصاً خوانين منطقه ، عشق پاك دختر و پسري كه بلاياي زيادي براي رسيدن بهم تحمل مي كنند ، در اين قالب مي گنجند. در اين مجموعه از اوهام پروري و خيالپردازي و شخصيت پروريهاي افسانه و قصه خبري نيست. داستانها در واقع رمانهاي عاميانه هستند و نام قديمي آنها «بوي» بوده است. غالباٌ داستانها يا بصورت منظومه سروده مي شود و يا گاهي شرح آن نثر است و قسمتهاي ديگر بصورت نظم. آذربايجاني ها همگي داستانهاي كور اوغلو ، اصلي و كرم ، قاچاق نبي و داستانهاي دده قورقود را شنيده اند. اين داستانها متعلق به آذربايجان است. از اين ميان داستانهائي نيز متعلق به ادبيات شفاهي مردم ميانه است كه دهان به دهان و سينه به سينه از دهه ها يا سده هاي گذشته عبور كرده و اكنون در ميان ما هستند. داستان كوراوغلو را ميانه اي ها در سينه خود دارند و بارها آنرا شنيده اند. اين داستان چنين بود:

داستان كور اوغلو

كور اوغلو مانند قاچاق نبي يا بابك آنقدر در ذهن مردم جاي گرفته است كه دهها مثل به نام او درست شده است. مثلي مانند «هر كور كيشينين اوغلو ، كوراوغلو اولماز» مي توان اين بحث را خلاصه كند. در ديدگاه پدران و مادران ما ، مقام پهلواني ، رشادت ، مردم دوستي ، مبارزه با خوانين و فئوداليست ، مقامي دست نيافتني و منحصر به اوست. اوپراي او ، اشعار او و داستانهاي او هميشه ورد زبان مردم ميانه بوده است. كور اوغلو متعلق به ميانه نيست اما در فولكلور وسيع ميانه جاي خود را يافته است.

نسخه هائي از كوراوغلونامه در كتابخانه هاي معتبر جهان مانند نسخهST 109 كتابخانه ملي پاريس موجود است. كوراوغلو در دوران صفويه زندگي مي كرده است و اكنون صدها سال از زمان او گذشته است ولي همچنان در ياد مردم زنده است. پدر او كه ايلخچي يكي از خوانين پرنفوذ منطقه بود ، بخاطر غرور و جهل خان ، چشمهايش از حدقه بيرون آمد. براي همين فرزند او را كوراوغلو خطاب كردند. كوراوغلو همراه پدرش به بيرون شهر پناه آورده و در چنلي بئل(كوه مه آلود) گوشه نشيني مي كند. او مترصد انتقام مردم ستمديده و زير بار سنگين ماليات صفوي است. آنها براي آباد كردن اصفهان ، آذربايجان را زير بار مالياتهاي كمرشكن و خانه برانداز قرار داده بودند و همانطور كه جهانگردان نوشته اند ، مردم شهر ميانه بخاطر ناتواني در پرداخت اين مالياتها از شهر و ديار به كوهها پناه برده بودند و ميانه ، ويرانه شده بود. عوامل اين حكومت در منطقه همين خوانين بودند كه هركدام نيز سلسله مراتبي داشتند. ظلم و ستم آنها به مردم فقير و خوشگذراني و بوالهوسي آنها مردم را به ستوه آورده بود.

پدر كوراوغلو دو اسب بادپا و يك شمشير مصري داشت كه هرگز نمي شكست. كوراوغلو را خوب تربيت كرد و او را به انتقام فرا خواند و از دنيا رفت.

آنچه در تاريخ از كوراوغلو به تصوير مي كشند ، پهلواني بود بلند قامت ، سينه فراخ ، چهارشانه ، با چشماني تيز و برّان كه سيبيلهايش تا بناگوش تاب خورده بود. نعره او در ميدان مبارزه چنان بوده كه اسب دشمن از ترس رم مي كرد و شمشير از دست دشمن مي افتاد. كور اوغلو با اين هيبت و ابهت با ديدن ضعفا و فقرا چون موري ذليل و شكسته مي شد و سوته دلان گرد آنها مي آمد. او يار مظلوم و دشمن ظالم است.

داستانهاي كور اوغلو داراي 18 حماسه است و ترانه ها ، نغمه ها ، مثلها و رقصهاي زيادي درباره او در اين 400 سال ساخته شده است. گويند كه او 7777 نيروي كارآزموده و سلحشور در اطراف خود جمع كرده بود. البته منظور از عدد 7777 ، تعداد بي شمار يا بسيار زياد است. او و همه سلحشورانش ، آشيق هستند. آنها اشعار آتشين و حماسي مي سرايند و آنرا با ساز آشيقي مي نوازند و روح غيرت و تعصب را در خود مي دمند. سلحشوران به سروده ها و نواخته هاي كوراوغلو رغبتي دوچندان دارند و هر آنچه كوراوغلو مي گويد ، آنرا حفظ كرده و تكرار مي كنند. آنها به خاطر خصايص خوب انساني كوراوغلو ، علاقه شديدي به او دارند. او در اوج صلابت و غرور ، چنان عاطفه و حسي دارد كه با ديدن دُرنا در هوا به ياد وطن خويش با خود زمزمه مي كند:

گؤيدن گئدن بئش دورنالار! ـ بيزيم ائللر يئرينده مي؟ ـ بير بيريندن خوش دورنالار! ـ بيزيم ائللر يئرينده مي؟

يار و ياور او سلحشوراني بودند كه دلي(ديوانه ، عاشق ، دلباخته) ناميده مي شدند. آنها همواره و در هر نوع خطري در كنار كوراوغلو بودند. كوراوغلو هرگز در مبارزات ، ديگران را پيشقدم نمي كرد. خودش را تير معرفي مي كرد و در صف اول جنگ مي درخشيد. بين او و سلحشورانش ، رابطه عاطفي قوي بود و در فراق آنها مي سرود:

اوزاق اوزاق داغ باشيندا ـ تالا تالا قار گؤرونور ـ نه دليلر نه چنلي بئل ـ نه آلا گؤز يار گؤرونور

منظور او از «آلا گؤز» همان يار هميشگي ، مشاور امين ، زن تيزهوش و مبارز ، همسر وفادار و مهربانش «نيگار» است كه دلبستگي شديدي به او داشت. نگار همواره در كنار او بود و نه تنها زنان و دختران چنلي بئل را كه با همسر ، پدر يا برادرشان آمده اند ، رهبري مي كرد بلكه مردان چنلي بئل نيز به هوش و ذكاوتش پي برده بودند و خود كوراوغلو نيز از او حرف شنوي داشت. «نيگار» در تاريخ و فولكلور ما هميشه همپاي «زينب پاشا» ، «ساراي» و «تومروس خانيم» آمده است و بعنوان شيرزنان آذري همه به آنها ارج و احترام مي گذارند. كوراوغلو شعري به دفتر ذهن خود سپرده و به همان طريق زندگي خود را وقف مبارزه با ستمگران مي كند:

اگيد اولان هئچ آيريلماز ائليندن ترلان اولان سونا وئرمز گولوندن

دشمنان تشنه به خون او ، از خصايص انساني او آگاه بوده و در هنگام برتري ، جلاد شده و هنگام شكست ، مظلوم نمائي مي كردند و براي همين ، چندين بار از دست تيغ او در امان ماندند.

هنوز هم قلعه هائي به ياد و نام او در خاطرات مردم زنده است. حماسه كوراوغلو يكي از غني ترين فولكلورهاي جهاني به حساب مي آيد.

آنچه داستان حقيقي كوراوغلو را به افسانه شباهت كرده است ، سه تحريف در تاريخ است كه مردم براي غلو و بزرگنمائي قدرت او به داستان واقعي اضافه كرده اند. البته آنها هم مستحق سرزنش نيستند چراكه قدرت و هيبت كوراوغلو ماوراي بشر عادي بود. اين تحريفها عبارتند از: دو اسب معروف كوراوغلو به نامهاي قيرات و دورات ، اسب عادي نبودند بلكه از جفتگيري اسب دريائي با اسبهاي معمولي بوجود آمده بودند ، شمشير كوراوغلو بنام شمشير مصري از يك سنگي آسماني افتاده در زمين درست شده بود ، قدرت كوراوغلو بخاطر خوردن از آب يك چشمه اسرارآميز بود.

داستان كوراوغلو مانند داستانهاي دده قورقود شامل نظم و نثر است. بيان حوادث در قالب نثر و سخنان سلحشوران به بيان نظم است.

ناگفته نماند كه رجزخواني در فارسي معادل «كوراوغلو دئمك» است كه بدست آشيقهاي ماهر و به زبان كوراوغلو سروده شده است. اين اشعار سروده خود كوراوغلو نيست. تنها آن قسمت متعلق به اوست كه در نسخه هاي خطي آمده است و 18 بند را شامل مي شود. از طرفي افراد بسياري از اعتبار نام و شهرت كوراوغلو سوءاستفاده كرده و خود را كوراوغلو ناميده اند كه خيلي از آنها راهزن بودند و كلاً با مسلك و مرام كوراوغلو متفاوت بوده اند. عده اي در تاريخ با تركيب اين دو نوع شخصيت سعي كرده اند نام او را لكه دار كنند.

No comments:

Post a Comment