ادبيات منثور
آتالار سؤزو (ضرب المثل)
آتالار سؤزو يا سخن نياكان جملاتي هستند كه قطعيت دارند و به تجربه رسيده اند. مثلها حاصل تجربه نياكان ما در سده ها و هزاره هاي گذشته است. يك اتفاق و حادثه ، يك حكايت ، يك خاطره مي تواند به خلق يك مثل بيانجامد. مثلها مانند شعر نمي تواند حاصل خيالپروري يك نفر باشد. براي همين وقتي با 100 مثل روبرو مي شويم ، نبايد مانند 100 بيت شعر برخورد كنيم. آنها در گذر تاريخ به دست ما رسيده اند و گاهي به ادبيات مكتوب هم نفوذ كرده اند. براي همين تنوع و تعدد مثلهاي يك زبان مي تواند مبنائي براي تخمين قدمت آن زبان هم باشد.
صدها كتاب در كشورهاي مختلف در مورد مثلهاي تركي منتشر شده است اما واقعيت اين است كه كسي تاحال نتوانسته است ادعا كند كه مي تواند تمام مثلهاي تركي را گرد آورد. بعضي مثلها محلي و گاهي حتي خانوادگي است. درياي بيكران مثل آذري آنقدر گسترده و پراعتبار و غني است كه بعضي متفكران جهاني مي گويند كه ماندگاري و گستردگي زبان تركي بخاطر مثلهاي آن است. البته اين ادعا پوچ است چون انديشمنداني ديگر اين نظر را در مورد باياتي ها ، 24000 فعل ، 42 زمان ، صدها هزار لغت و ... دارند ، اما واقعيت اين است كه زبان تركي يك بعدي نيست و در همه جهات غني است. براي همين غالب دانشمندان ادبي اين زبان را بسيار بالاتر از عربي مي دانند چون غير از قوانين گسترده ادبي داراي غناي فولكلوري است كه زبانهاي ديگر ياراي رقابت با آنرا ندارند.
مثلهاي تركي توسط تركان فارسي گو مانند مولوي و شهريار به ادبيات فارسي نيز ره يافته است اما مردم عامي نيز با ترجمه تحت اللفظي مثلهاي تركي باعث نفوذ مثلهاي تركي به فارسي شده اند. مانند: كور از خدا چي ميخواد؟دوتا چشم بينا(كور آلله دان نه ايستر؟ايكي گؤز، بيري ايري بيري دوز).
مثلها چون از پيچ و خم روزگار گذشته اند و بدون كتابت سينه به سينه به دست ما رسيده اند ، پس عقلاني و منطقي هستند. محال است حرف بي ربط و بي پايه در طوفان تاريخ پايدار بماند. براي همين مثلها را چون نهري پاك و زلال مي بينيم(غير از آنكه مثلي جديد و ساختگي باشد). متكلم با گفتن نيم جمله كار خود را از شرح هفتاد من مثنوي راحت مي كند. جمله اي مانند «يامان گونده ، يانان قارداش» هم مرهمي براي درد و غم بوده و هم شرح طولاني موضوع را حذف مي كند.
گاهي مثلها ، اشاره به حكايت يا خاطره اي است كه در ميان آن خلق شناخته شده است. مثلاً وقتي كسي بگويد: «سن چالدين» ، همه به ياد حكايتي مي افتند كه اطرافيان به شخصي سفارش چيزي مي دانند كه از مكه بخرد و بعداً پولش را بدهند. كودكي سكه اي داد و گفت: براي من هم سوت بخر. او هم گفت: «سن چالدين». يعني مطمئن باش كه سفارش تو را اجرا مي كنم. حال از اين درياي بيكران فولكلور آذربايجان اشاره اي كوتاه داريم به مثلهاي متداول ميانه اي ها:
ايچه ريم اؤزومو يانديرير ائشيگيم اؤزگه ني(درونمان خودمان را مي سوزاند ، برونمان ديگران را)
حياسيزا سلام وئر ، كئچ (براي آدم شر و بي حيا سلام بده و رد شو)
گؤزل آغا چوخ گؤزل ايدي ووردو چيچك چيخارتدي(فلاني خيلي خوشگل بود! آبله هم گرفت)
كور كورا دئير ، جيرت او گؤزووه (كور به كور عيب مي گذارد)
ال مرد اولار ، گؤز نامرد(دست مرد است ، چشم نامرد)
هر نه تؤكسن آشيوا ، او گلر قاشيغيوا(هر چه در آش بريزي ، همان به قاشقت در مي آيد)
هايينان گلن هويونان گئدر(باد آورده را باد مي برد)
آنانين اوره گي يانار ، دايانين اته گي(مادر را دل بسوزد ، دايه را دامن)
باش يولداشي يوخ ، آش يولداشي چوخ(دوست فدائي كم ، دوست فراري زياد)
يامان گونده ، يانان قارداش(در روزگار تلخ و صعب ، فقط برادر دلسوز)
اوجوز اتين شورباسي اولماز(از گوشت ارزان انتظار آبگوشت لذيذ نداشته باش)
چؤره گي آت دريايا ، باليخ بيلمه سه خاليخ بيلر(به ماهي غذا بده ، ماهي هم نداند ، خدا مي داند)
آت اؤلوب ايتين مئيداني دير(اسب مرده و سگ يكه تازي مي كند)
بولاق اؤزوندن گرك بولاق اولا(چشمه بايد از خودش بجوشد نه با آب ريختن)
وورما تاختا قاپيسين ، وورماسين دمير قاپيوي(در تخته اي كسي را نزن تا در فلزي تو را نزنند)
كور آللاهدان نه ايستر؟ايكي گؤز ـ بيري ايري بيري دوز(كور از خدا چي ميخواهد؟ دو چشم بينا)
سويون يئره آخاني ، آدامين يئره باخاني(بترس از آب آرام و فرو رونده و از آدم آرام و سر به زير)
يولداشيوي باب ائله ، گؤرن دئسين: ها بئله!(دوستت مناسب باشد ، تا هركه مي بيند تحسين كند)
بير گون يئگيلن تره چؤرك ، مين گون يئگيلن كره چؤرك(يك روزسختي بكش ، هزار روز بخور)
ميمون ياغينان ياغلاسين قورد دريسينن باغلاسين(با چربي ميمون روغني كند ، با پوست گرگ ببندد)
دالدان آتيلان داش توپوغا ده ير(كار را در همان زمان خودش بايد انجام دهي)
عزيزيم عزيز ، تربيتيم اونداندا عزيز(كودكم عزيز است ولي تربيت کردنم مهمتر از آن است)
گلين دوردو آياغا ، باشلي باشين ساخلاسين(عروس بلند شد ، هر كسي از خودش مواظبت كند)
اوجون دوتوب اوجوزلوغا گئدير(از پرحرفي به گزافي و بيهوده گوئي مي رسد)
كور ـ كور گوْر گؤر (حتي با چشم كور ، گور را بايد ببيني)
كور آتي مينيب كؤنده لم چاپير(سوار اسب كور شده و يه وري مي چاپد)
قونشو قونشو اولسا ، كور قيزيم اره گئدر(همسايه اگر همسايه باشد ، دختر كورم هم ازدواج مي كند)
آغاجي اؤز قوردو يئير(درخت را كرم خودش مي خورد)
دوه يه دئديلر: بئلين نه يه ايري دير؟ دئدي: هارام ايري ديير؟(شتر را گفتند: پشتت كج است. گفت: مگر كجايم صاف است؟)
دوه يه دئديلر:اليندن نه گلر؟دئدي: كله قايي توخوما(شتر را گفتند: چه هنري داري؟گفت:پارچه ابريشم بافتن)
آتالار سؤزو (ضرب المثل)
آتالار سؤزو يا سخن نياكان جملاتي هستند كه قطعيت دارند و به تجربه رسيده اند. مثلها حاصل تجربه نياكان ما در سده ها و هزاره هاي گذشته است. يك اتفاق و حادثه ، يك حكايت ، يك خاطره مي تواند به خلق يك مثل بيانجامد. مثلها مانند شعر نمي تواند حاصل خيالپروري يك نفر باشد. براي همين وقتي با 100 مثل روبرو مي شويم ، نبايد مانند 100 بيت شعر برخورد كنيم. آنها در گذر تاريخ به دست ما رسيده اند و گاهي به ادبيات مكتوب هم نفوذ كرده اند. براي همين تنوع و تعدد مثلهاي يك زبان مي تواند مبنائي براي تخمين قدمت آن زبان هم باشد.
صدها كتاب در كشورهاي مختلف در مورد مثلهاي تركي منتشر شده است اما واقعيت اين است كه كسي تاحال نتوانسته است ادعا كند كه مي تواند تمام مثلهاي تركي را گرد آورد. بعضي مثلها محلي و گاهي حتي خانوادگي است. درياي بيكران مثل آذري آنقدر گسترده و پراعتبار و غني است كه بعضي متفكران جهاني مي گويند كه ماندگاري و گستردگي زبان تركي بخاطر مثلهاي آن است. البته اين ادعا پوچ است چون انديشمنداني ديگر اين نظر را در مورد باياتي ها ، 24000 فعل ، 42 زمان ، صدها هزار لغت و ... دارند ، اما واقعيت اين است كه زبان تركي يك بعدي نيست و در همه جهات غني است. براي همين غالب دانشمندان ادبي اين زبان را بسيار بالاتر از عربي مي دانند چون غير از قوانين گسترده ادبي داراي غناي فولكلوري است كه زبانهاي ديگر ياراي رقابت با آنرا ندارند.
مثلهاي تركي توسط تركان فارسي گو مانند مولوي و شهريار به ادبيات فارسي نيز ره يافته است اما مردم عامي نيز با ترجمه تحت اللفظي مثلهاي تركي باعث نفوذ مثلهاي تركي به فارسي شده اند. مانند: كور از خدا چي ميخواد؟دوتا چشم بينا(كور آلله دان نه ايستر؟ايكي گؤز، بيري ايري بيري دوز).
مثلها چون از پيچ و خم روزگار گذشته اند و بدون كتابت سينه به سينه به دست ما رسيده اند ، پس عقلاني و منطقي هستند. محال است حرف بي ربط و بي پايه در طوفان تاريخ پايدار بماند. براي همين مثلها را چون نهري پاك و زلال مي بينيم(غير از آنكه مثلي جديد و ساختگي باشد). متكلم با گفتن نيم جمله كار خود را از شرح هفتاد من مثنوي راحت مي كند. جمله اي مانند «يامان گونده ، يانان قارداش» هم مرهمي براي درد و غم بوده و هم شرح طولاني موضوع را حذف مي كند.
گاهي مثلها ، اشاره به حكايت يا خاطره اي است كه در ميان آن خلق شناخته شده است. مثلاً وقتي كسي بگويد: «سن چالدين» ، همه به ياد حكايتي مي افتند كه اطرافيان به شخصي سفارش چيزي مي دانند كه از مكه بخرد و بعداً پولش را بدهند. كودكي سكه اي داد و گفت: براي من هم سوت بخر. او هم گفت: «سن چالدين». يعني مطمئن باش كه سفارش تو را اجرا مي كنم. حال از اين درياي بيكران فولكلور آذربايجان اشاره اي كوتاه داريم به مثلهاي متداول ميانه اي ها:
ايچه ريم اؤزومو يانديرير ائشيگيم اؤزگه ني(درونمان خودمان را مي سوزاند ، برونمان ديگران را)
حياسيزا سلام وئر ، كئچ (براي آدم شر و بي حيا سلام بده و رد شو)
گؤزل آغا چوخ گؤزل ايدي ووردو چيچك چيخارتدي(فلاني خيلي خوشگل بود! آبله هم گرفت)
كور كورا دئير ، جيرت او گؤزووه (كور به كور عيب مي گذارد)
ال مرد اولار ، گؤز نامرد(دست مرد است ، چشم نامرد)
هر نه تؤكسن آشيوا ، او گلر قاشيغيوا(هر چه در آش بريزي ، همان به قاشقت در مي آيد)
هايينان گلن هويونان گئدر(باد آورده را باد مي برد)
آنانين اوره گي يانار ، دايانين اته گي(مادر را دل بسوزد ، دايه را دامن)
باش يولداشي يوخ ، آش يولداشي چوخ(دوست فدائي كم ، دوست فراري زياد)
يامان گونده ، يانان قارداش(در روزگار تلخ و صعب ، فقط برادر دلسوز)
اوجوز اتين شورباسي اولماز(از گوشت ارزان انتظار آبگوشت لذيذ نداشته باش)
چؤره گي آت دريايا ، باليخ بيلمه سه خاليخ بيلر(به ماهي غذا بده ، ماهي هم نداند ، خدا مي داند)
آت اؤلوب ايتين مئيداني دير(اسب مرده و سگ يكه تازي مي كند)
بولاق اؤزوندن گرك بولاق اولا(چشمه بايد از خودش بجوشد نه با آب ريختن)
وورما تاختا قاپيسين ، وورماسين دمير قاپيوي(در تخته اي كسي را نزن تا در فلزي تو را نزنند)
كور آللاهدان نه ايستر؟ايكي گؤز ـ بيري ايري بيري دوز(كور از خدا چي ميخواهد؟ دو چشم بينا)
سويون يئره آخاني ، آدامين يئره باخاني(بترس از آب آرام و فرو رونده و از آدم آرام و سر به زير)
يولداشيوي باب ائله ، گؤرن دئسين: ها بئله!(دوستت مناسب باشد ، تا هركه مي بيند تحسين كند)
بير گون يئگيلن تره چؤرك ، مين گون يئگيلن كره چؤرك(يك روزسختي بكش ، هزار روز بخور)
ميمون ياغينان ياغلاسين قورد دريسينن باغلاسين(با چربي ميمون روغني كند ، با پوست گرگ ببندد)
دالدان آتيلان داش توپوغا ده ير(كار را در همان زمان خودش بايد انجام دهي)
عزيزيم عزيز ، تربيتيم اونداندا عزيز(كودكم عزيز است ولي تربيت کردنم مهمتر از آن است)
گلين دوردو آياغا ، باشلي باشين ساخلاسين(عروس بلند شد ، هر كسي از خودش مواظبت كند)
اوجون دوتوب اوجوزلوغا گئدير(از پرحرفي به گزافي و بيهوده گوئي مي رسد)
كور ـ كور گوْر گؤر (حتي با چشم كور ، گور را بايد ببيني)
كور آتي مينيب كؤنده لم چاپير(سوار اسب كور شده و يه وري مي چاپد)
قونشو قونشو اولسا ، كور قيزيم اره گئدر(همسايه اگر همسايه باشد ، دختر كورم هم ازدواج مي كند)
آغاجي اؤز قوردو يئير(درخت را كرم خودش مي خورد)
دوه يه دئديلر: بئلين نه يه ايري دير؟ دئدي: هارام ايري ديير؟(شتر را گفتند: پشتت كج است. گفت: مگر كجايم صاف است؟)
دوه يه دئديلر:اليندن نه گلر؟دئدي: كله قايي توخوما(شتر را گفتند: چه هنري داري؟گفت:پارچه ابريشم بافتن)
No comments:
Post a Comment